کمال گرایی

  مفهوم و نظریه های کمال گرایی

تهیه و ترجمه وحیده عباسی

کمال‌گرایی تمایل افراد برای وضع معیارهای کامل و دست‌نیافتنی و تلاش برای تحقق آنها است که خود ارزشیابی‌های انتقادی از عملکرد شخصی را به دنبال دارد.

کمال‌گرایی یا کمال‌‏‌‏طلبی، از پدیده‌‏های شایعی است که می‌‏توان مشاهده نمود. کمال‌گرایی اگر به معنای رشد و پیشرفت یا تعالی و کامل شدن باشد، از ویژگی‌های مهم انسانی است و از جمله ویژگی‌‏هایی است که موجب تمایز انسان  از حیوان می‌شود. این نوع از کمال‌گرایی سالم و بهنجار شناخته می‌شود و اگر کمال‌گرایی و تمایل به استانداردهای بالا در انسان‌ها نبود از رشد و پیشرفت نسل بشر  طی سال‌ها و قرن‌های گذشته خبری نبود.

در مفهوم‌سازی‌های اولیه کمال‌گرایی، دیدگاهی تک‌بعدی و آسیب شناسانه به آن وجود داشت. هالندر[۱] (۱۹۶۵) از اولین نظریه‌پردازانی بود که در مورد افراد کمال‌گرا شرح داد و کمال‌گرایی را ویژگی شخصیتی لزوماً منفی تعریف کرد که شامل درخواستی غیرمنصفانه از خود یا دیگران است، برای عملکردی فراتر از آنچه در یک موقعیت موردنیاز است. همچنین هالندر بر اهمیت فرایندهای شناختی در بقای کمال‌گرایی تأکید کرد؛ مانند توجه انتخابی که در آن، شخص همیشه بر شکست‌های واقعی یا ادراک شده متمرکز است، درحالی‌که موفقیت­ها اغلب ردیابی اعتبار در نظر گرفته می‌شوند.

در نظر فروید کمال‌گرایی رشد بیش از حد کارکرد فراخود  است که برای پیشرفت، درخواست‌های افراطی از فرد دارد. این فراخود تنبیه‌گر است و فرد را به پیشرفت افراطی ترغیب می‌کند و موجب  پیامدهای ناگواری مانند ناکامی در پیشرفت و آسیب‌پذیری در برابر شکست می‌شود و احتمال وقوع اضطراب امتحان، افسردگی و خودکشی را به همراه دارد (تری شورت، اونز، اسلاد و دیویی[۲]، ۲۰۰۷؛ به نقل از قدمی، ۱۳۹۲).

با توجه به اینکه سبک‌های فرزندپروری مختلف به شیوه‌هایی توصیف شده‌اند که ماهیت کمال‌گرایانه به نظر می‌رسند (بامریند[۳]، ۱۹۷۷). به عنوان مثال، والدین مستبد در رفتارهای والدینی خود سخت، کنترل‌گر و انعطاف ناپذیر توصیف شده‌اند (باربر[۴]، ۱۹۹۲؛ بولکرافت، کارمودی، و بولکرافت[۵]، ۱۹۹۶؛ کانگر، کانگر، و اسکاراملیا[۶]، ۱۹۹۷؛ کوردک[۷]، ۱۹۹۳؛ رادزیوسکا، ریچاردسون، دنت، و فلای[۸]، ۱۹۹۶)، گرایش هایی که برای درک مفهوم کمال‌گرایی مرکزی هستند.

کمال‌گرایی والدین را چگونه می‌توان تعریف کرد؟ بسیاری از متخصصان اولیه کمال‌گرایی را به عنوان تمایل به داشتن اهداف بسیار بالا و استانداردهای سخت انعطاف ناپذیر تعریف کردند (برنز[۹]، ۱۹۸۰؛ پچ[۱۰]، ۱۹۸۴). با این حال، چنین تعریفی از کمال‌گرایی ممکن است بسیار محدود باشد، زیرا نمی‌تواند آن دسته از افرادی را که دارای انگیزه و شایستگی بالایی هستند و در عین حال بیش از حد کمال‌گرا نیستند، در بر گیرد (فراست، مارتن، لاهارت، و روزنبلیت[۱۱]، ۱۹۹۰).

با تمایز بین کمال گرایی عادی و روان رنجوری (هاماچک[۱۲]، ۱۹۷۸)، کمال گرایی مثبت و منفی (تری-شورت، اوونز، اسلید و دیویی[۱۳]، ۱۹۹۵)، و کمال گرایی تسهیل کننده (یعنی سازگار) و ناتوان کننده (یعنی ناسازگار) (دان، کاسگروو دان، ویلسون، و سیروتویک[۱۴]، ۲۰۰۰)؛ به نظر می‌رسد که برخی از گرایش‌های کمال‌گرا ممکن است برای زندگی افراد مفید باشد، در حالی که جنبه‌های دیگر ممکن است مضر باشند (بلات[۱۵]، ۱۹۹۵؛ هاماچک، ۱۹۷۸). افرادی که جنبه‌های مثبت‌تر کمال‌گرایی را نشان می‌دهند، می‌توانند به اهدافی که تعیین کرده‌اند دست یابند و ارزیابی کمال‌گرایی والدین را به دست آورند.

در مقابل، کمال‌گرایانی که جنبه‌های منفی‌تر کمال‌گرایی را نشان می‌دهند، بدون توجه به نتیجه، از کار خود ناراضی هستند. آنها به طور کلی احساس می‌کنند که دستاوردهای آنها به اندازه کافی خوب نیست. با توجه به این تمایز بین کمال‌گرایی مثبت و منفی، چندان تعجب آور نیست که برخی از محققان اخیر از رویکردی چند بعدی برای مطالعه کمال گرایی حمایت کرده‌اند.

دو گروه تحقیقاتی مستقل در بررسی برخی از مولفه‌های چند بعدی کمال‌گرایی پیشرفت قابل توجهی داشته‌اند. به عنوان مثال، هویت و فلت و همکارانشان (فلت، هویت، و دروزا[۱۶]، ۱۹۹۶؛ فلت، هویت، و دایک[۱۷]، ۱۹۸۹؛ فلت، روسو، و هویت[۱۸]، ۱۹۹۴؛ هویت و فلت[۱۹]، ۱۹۹۱؛ هویت، میتلستد و ولرت[۲۰]، ۱۹۸۹) سه جنبه از کمال‌گرایی را شناسایی کرده است: کمال‌گرایی خودمحور (یعنی تمایل به تعیین استانداردهای بالا برای خود و اعمال ارزیابی های بیش از حد انتقادی برای خود)، کمال‌گرایی تجویز شده از نظر اجتماعی (یعنی گرایش به این باور که دیگران استانداردهای بالایی را برای خود تعیین کرده‌اند و متعاقباً در صورت عدم رعایت آن استانداردها نا امید خواهند شد، و کمال‌گرایی دیگر گرا (یعنی تمایل به تعیین استانداردهای غیرواقعی بالا برای دیگران و ارزیابی آنها به شیوه‌ای خشن).

علاوه بر رویکرد هویت و فلت برای مطالعه کمال گرایی، فراست و همکارانش (فراست، هایمبر، هولت، ماتیا و نوباور[۲۱]، ۱۹۹۳؛ فراست و هندرسون[۲۲]، ۱۹۹۱؛ فراست و همکاران[۲۳]، ۱۹۹۰) رویکردی چند بعدی را نیز در پیش گرفته اند. که شش بعد کمال گرایی را مشخص می کند: نگرانی بیش از حد نسبت به اشتباهات (نیاز به عملکرد عالی و عدم تمایل به پذیرش حتی کوچکترین خطاهای شخصی)، استانداردهای شخصی بالا (تمایل به تعیین استانداردهای بیش از حد بالا برای خود و سپس مسئول دانستن خود در این موارد) ، اهداف برآورده نشده، انتظارات بالای والدین (زیر نظر والدین بودن)، استانداردها و توقعات بالا برای خود، انتقاد زیاد والدین (اعتقاد به اینکه فرد باید با کمال مطلق عمل کند، در غیر این صورت با تنبیه والدین روبرو می‌شود)، تردید در مورد کیفیت اعمال خود (احساس مبهم اینکه عملکرد فرد به اندازه کافی خوب نیست و می‌تواند عملکرد بهتری داشته باشد) و ترجیح نظم و سازماندهی (تمایل به مرتب بودن بیش از حد محیط اطراف)(اسنل و همکاران[۲۴]، ۲۰۰۵).

آندورس، بورنز و دوئلینگ[۲۵] (۲۰۱۴) متأثر از هیل و همکاران (۲۰۰۴)، نیز کمال‌گرایی را واجد جنبه‌های مثبت و منفی می‌دانند. بدین معنا که کمال‌گرایی مثبت موجب انگیزه پیشرفت در فرد می‌شود و موجب توجه به جزئیات ضروری در پژوهش‌های علمی  می‌شود ولی کمال‌گرایی منفی افراد را  به صورت وسواس‌گونه برای رسیدن به اهداف غیرممکن ترغیب می‌کند.

آندورس و همکاران (۲۰۱۴) معتقدند، هدف کمال‌گرایی مثبت دستیابی به پیامدهای مثبت مانند عملکرد مطلوب و سازگاری و هدف کمال‌گرایی منفی اجتناب و فرار از پیامدهای منفی مانند و اضطراب، فقدان عزت‌نفس و شرم درونی است. ازآنجاکه کمال‌گرایان منفی، بین خواسته‌های کمال‌گرایانه روان نژند گونه و عملکرد واقعی، تناقض و فاصله‌ای را درک می‌کنند، اعتقاد بر این است که تناقض و فاصله حاصل، موجب تأثیرات نامطلوب بر اضطراب فرد می‌شود (صابونچی و لوند[۲۶]ه، ۱۹۹۷؛ زاهد بابلان، پوربهرام و رحمانی جوانمرد، ۱۳۹۳).

کمال گرایی گرایش شخص به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالای افراطی و اهداف بلندپروازانه و جاه طلبانه  و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف و معیارهای بالا است . در کمالگرایی عملکرد فرد با خود ارزشیابی انتقادی و افراطی و عدم اعتماد به نفس است(هیویت و فلت[۲۷]، ۱۹۹۰).

هاماچک[۲۸](۱۹۷۸) کمالگرایی را به دو بعد تقسیم کرده است: کمال‌گرایی بهنجار و ناهنجار. تعریف وی از کمال‌گرایی نابهنجار این است نگرانی زیادی درباره اشتباهات خود و داوریهای دیگران دارد. در کمال‌گرایی ناسالم و نابهنجار، رعایت استانداردهای بالا در شرایطی است که هزینه رعایت آن استانداردها بیشتر از منافعشان بوده و ضرورتی برای آن نیست.

سازه کمال‌گرایی مدت‌هاست که به عنوان یک ویژگی شخصیتی بیمارگونه (پچ[۲۹]، ۱۹۸۴؛ هویت و فلت[۳۰]،۱۹۹۰) مفهوم‌سازی شده است. بارنز[۳۱](۱۹۸۰) کمال گرایان را به احتمال زیاد درگیر تفکر دوگانگی ناسالم “همه یا هیچ” تحریف شده توصیف می‌کند – به ویژه با استفاده از عبارات “باید” (مثلاً “من باید بهتر می‌دانستم”، “من باید فرد بهتری بودم” و غیره. ) که به ناچار دستاوردهای آنها را کاهش داده و آنها را برای شکست‌های آینده آماده می‌کند. با این حال، در چند سال گذشته، محققان شروع به بررسی این ایده کرده‌اند که کمال‌گرایی می‌تواند برای فرد مفید باشد یا اینکه منجر به بروز برخی از آسیب‌های روانی شود(تری شورت و همکاران[۳۲]، ۱۹۹۵؛ اسلانی، ریک و اشبی[۳۳]، ۲۰۰۲). کمال‌گرایی در شرایط خاصی می‌تواند سودمند باشد. این امر در افرادی مشهود است که به خود انگیزه می‌دهند تا عملکرد خود را در فعالیت های روزمره زندگی و وظایف هدف مدار افزایش دهند. کمال‌گرایی یک اختلال روانی نیست. بلکه مجموعه‌ای از باورها در مورد خود و رابطه‌اش با دیگران است، طبق نظر گرنسپون[۳۴](۲۰۰۰) بسته به تجلی ویژگی‌های کمال‌گرایی مرتبط با مثبت یا منفی، می‌تواند کمابیش برای فرد مفید باشد. در پژوهش‌ها نشان داده شده است که کمال گرایی مثبت عملکرد را در انواع مختلفی از تست های عصبی-شناختی، از جمله وظایف حافظه فعال، بهبود می‌بخشد، که نشان می‌دهد ماهیت انطباقی دارد(اسلاد، کاپل و توونس[۳۵]، ۲۰۰۹). کمال‌گرایی حتی به عنوان یک عنصر کلیدی در شخصیت‌های  با استعداد پیشنهاد شده است(پارکر و آدکینز[۳۶]، ۱۹۹۵؛ اورنج[۳۷]، ۱۹۹۷).

        در سال ۱۹۷۸، هاماچک[۳۸] کمال‌گرایی عادی را توصیف کرد که در آن فرد قادر به تعیین اهداف و استانداردهای بالایی است که به عنوان محرک عمل می‌کنند. وقتی شرایط تغییر می‌کند، افراد این توانایی را دارند که استانداردهای قبلی خود را اصلاح کنند. این نوع کمال گرایی معمولی مفید تلقی می شود زیرا سازگار است و احساس رضایت از دستاوردها به دست می‌آید. کسانی که کمال‌گرایی معمولی دارند، استانداردهای شخصی بالایی دارند و تلاش می‌کنند تا از طریق پیامدهای مثبت به دستاوردهایی دست یابند. هاماچک همچنین کمال‌گرایی منفی یا روان رنجور را توصیف می‌کند که مشخصه آن این است که فرد در دستیابی به هدف انعطاف ناپذیر است و بیش از حد از شکست انتقاد می کند. احساس شک به خود و تمایل به اجتناب از پیامدهای منفی نیز با کمال گرایی منفی همراه است. با کمال گرایی منفی، احساس موفقیت به عنوان “کسب نشده” تلقی می شود، زیرا فرد سطح موفقیت را به سختی به اندازه کافی خوب درک می‌کند. این مفهوم‌سازی به برخی از جنبه‌های مثبت رفتار کمال‌گرا اجازه می‌دهد و در عین حال ویژگی‌های منفی آن را نیز در نظر می‌گیرد. سایر مدل‌های دوگانه مشابه از عباراتی مانند کمال‌گرایی راضی و ناراضی(اسلاد و همکاران[۳۹]، ۱۹۹۱)، کمال‌گرایی سازگار و ناسازگار(بلک و رینولدز[۴۰]، ۲۰۱۳؛ وانگ، اسلنی و ریچ[۴۱]، ۲۰۰۷)، تلاش مثبت و ارزیابی ناسازگار و کمال‌گرایی عملکردی و ناکارآمد(پاپادومارکاکی و پورتینو[۴۲]، ۲۰۱۲) استفاده می‌کنند.

       کراک و همکاران[۴۳](۲۰۱۲) از پرسشنامه کمال گرایی استفاده کردند که نشان داده شده است شامل دو عامل اصلی است: کمال گرایی وجدانی و کمال گرایی خودارزیابی. کمال گرایی وجدانی شبیه کمال گرایی مثبت به نظر می‌رسد زیرا شامل سازماندهی، تلاش برای تعالی، برنامه ریزی و استانداردهای بالای دیگران است. به نظر می‌رسد کمال‌گرایی خودارزیابی‌گر جنبه‌های منفی‌تر کمال‌گرایی را در بر می‌گیرد، زیرا شامل نگرانی در مورد اشتباهات، نیاز به تأیید، نشخوار فکری و فشار درک شده والدین می‌شود. آنان یک رابطه مثبت قوی بین کمال گرایی وجدانی و ویژگی شخصیتی، وظیفه شناسی و یک رابطه کوچک بین کمال‌گرایی وجدانی و روان رنجورخویی یافتند. این مطالعه به نگرانی‌های فزاینده اعتبار کمال‌گرایی و وظیفه‌شناسی به عنوان موجودیت‌های جداگانه کمک کرد. همچنین یک رابطه متوسط ​​بین کمال گرایی خودارزیابی و روان رنجورخویی را گزارش کردند که نشان دهنده برخی همپوشانی مفهومی است. تمایز بین کمال گرایی و روان رنجوری را بیشتر پیچیده می کند. یلو و تزر [۴۴](۲۰۱۰) در نمونه ای از دانشجویان دانشگاه ترکیه، دریافتند که کمال گرایی انطباقی به طور قابل توجهی توسط وظیفه شناسی، گشودگی و برون گرایی پیش بینی می‌شود در حالی که کمال گرایی ناسازگار به طور قابل توجهی توسط روان رنجورخویی، اضطراب و اجتناب از دلبستگی پیش بینی می‌شود. در مقایسه با پنج ویژگی شخصیتی بزرگ و سبک های دلبستگی، وظیفه شناسی بزرگترین پیش بینی کننده کمال گرایی انطباقی است.

      والدین کمال‌گرا به صورت معمول در همه جنبه‌های زندگی‌شان این ویژگی را از خود نشان می‌دهند. آن‌ها دوست دارند در همه کارها برترین باشند. در غیر این صورت احساس شکست می‌کنند. ممکن است این افراد برای رسیدن به اهدافشان، خود و یا اطرافیان را نیز قربانی ‌کنند. این افراد، غالبا انسان‌های موفقی هستند. با این حال احساس رضایت نسبت به خود و فرزندشان ندارند.

     والدین کمال‌گرا همیشه از حال و آینده فرزندشان هراس دارند. اگر نتوانند فرزندشان را به بهترین دانشگاه بفرستند، احساس شکست‌خوردگی می‌کنند. کمال‌گرایان بر این باورند که استانداردهای تعیین‌شده از سوی ایشان باعث تعالی کودک خواهد شد ولی در حقیقت این طور نیست و ممکن است وضعیت معکوس باشد.

منابع

زاهد بابلان، عادل؛ پوربهرام، روشنک و رحمانی و جوانمرد، سمیرا (۱۳۹۳). کمال‌گرایی، جهت گزینی هدف و عملکرد تحصیلی با فرسودگی تحصیلی. رهیافتی نو در مدیریت آموزشی. ۵(۲)، ۱۲۴-۱۰۹.

قدمی، مجید (۱۳۹۲). بررسی رابطه کمال‌گرایی با اضطراب امتحان دانش‌آموزان. فصلنامه نوآوری آموزشی، ۱۳(۳)، ۱۵۰-۱۳۶.

Andrews, D. M., Burns, L. R., & Dueling, J. K. (2014). Positive Perfectionism: Seeking the Healthy, Should, or Should We? Open Journal of Social Science2 (8), 27-34.

Barber, B. K. (1992). Family, personality, and adolescent problem behaviors. Journal of Marriage and the Family, ۶۹-۷۹.

Baumrind, D. (1977). What research is teaching us about the differences between authoritative and authoritarian child-rearing styles. Human dynamics in psychology and education۳.‏

Black, J., & Reynolds, W. M. (2013). Examining the relationship of perfectionism, depression, and optimism: Testing for mediation and moderation. Personality and Individual Differences۵۴(۳), ۴۲۶-۴۳۱.‏

‏ Blatt, S. J. (1995). The destructiveness of perfectionism: Implications for the treatment of depression. American Psychologist, 12, ۱۰۰۳-۱۰۱۹.

Bruce, S. E., Yonkers, K. A., Otto, M. W., Eisen, J. L., Weisberg, R. B., Pagano, M., … & Keller, M. B. (2005). Influence of psychiatric comorbidity on recovery and recurrence in generalized anxiety disorder, social phobia, and panic disorder: a 12-year prospective study. American Journal of psychiatry۱۶۲(۶), ۱۱۷۹-۱۱۸۷.

Bulcroft, R. A., Carmody, D. C., & Bulcroft, K. A. (1996). Patterns of parental independence giving to adolescents: Variations by race, age, and gender of child. Journal of Marriage and the Family, ۸۶۶-۸۸۳.‏

Burns, D. D.  (۱۹۸۰).  The perfectionist’s script for self-defeat.  Psychology Today, 13, ۳۴-۵۲.

Conger, K. J., Conger, R. D., & Scaramelia, L. V. (1997). Parents, siblings, psychological control, and adolescent adjustment. Journal of Adolescent Research, 12, ۱۱۳-۱۳۹.

Dunn, J. G. H., Causgrove Dunn, J., Wilson, P., & Syrotuik, D. G. (2000).  Reexamining the factorial composition and factor structure of the Sport Anxiety Scale.  Journal of Sport and Exercise Psychology, 22, ۱۸۳-۱۹۳.

Flett, G. L., Hewitt, P. L., & DeRosa, T. (1996). Dimensions of perfectionism, psychosocial adjustment, and social skills. Personality and Individual Differences, 20, ۱۴۳-۱۵۰.

Flett, G. L., Hewitt, P. L., & Dyck, D. G.  (۱۹۸۹).  Self-oriented perfectionism, neuroticism, and anxiety.  Personality and Individual Differences, 10, ۷۳۱-۷۳۵.

Flett, G. L., Russo, F. A., & Hewitt P. L. (1994). Dimensions of perfectionism and constructive thinking as a coping response. Journal of Rational-Emotive and Cognitive-Behavior Therapy, 12, ۱۶۳-۱۷۷.

Frost, R. O., Heimber, G. R., Holt, C. S., Mattia, J. I., & Neubaur, A. L.  (۱۹۹۳).  A comparison of two measures of perfectionism.  Personality and Individual Differences, 14, ۱۱۹-۱۲۶.

Frost, R. O., & Henderson, K. J.  (۱۹۹۱).  Perfectionism and reactions to athletic competitions.  Journal of Sport and Exercise Psychology, ۱۳, ۳۲۳-۳۳۵.

Frost, R. O., Marten, P., Lahart, C. M., & Rosenblate, R. (1990). The dimensions of perfectionism, in “Cognitive Ther Res”, ۱۴.‏

Frost, R. O., Lahart, C. M., & Rosenblate, R.  (۱۹۹۱).  The development of perfectionism:  A study of daughters and their parents.  Cognitive Therapy and Research, 15, ۴۶۹-۴۸۹.

Frost, R. O., Marten, P., Lahart, C., & Rosenblate, R.  (۱۹۹۰).  The dimensions of perfectionism.  Cognitive Therapy and Research, 14, ۴۴۹-۴۶۸.

Greenspon, T. S. (2000). “Healthy perfectionism” is an oxymoron!: Reflections on the psychology of perfectionism and the sociology of science. Journal of Secondary Gifted Education۱۱(۴), ۱۹۷-۲۰۸.‏

Hamachek,D.E.(1978).Psychodynamics of normal and neurotic perfectionism. Psychology: A Journal of Human Behavior.‏

Hewitt, p.L, & flett, G.L. (1990). The multidman tional perfectionism scale : Development and Validation (Abstract). Canadian psychology, ۳۰:۳۳۹.

Hewitt, P.L. and Flett, G.L. (1991) Perfectionism in the Self and Social Contexts: Conceptualization, Assessment and Association with Psychopathology. Journal of Personality and Social Psychology, ۶۰, ۴۵۶-۴۷۰.

Hewitt, P. L., & Flett, G. L. (1991b). Perfectionism in the self and social contexts: conceptualization, assessment, and association with psychopathology. Journal of personality and social psychology۶۰(۳), ۴۵۶.‏

Hewitt, P. L., & Flett, G. L.  (۱۹۸۹).  The Multidimensional Perfectionism Scale: Development and validation.  [Abstract].  Canadian Psychology, 30, (۲a), p. 339.

Hewitt, P. L., Mittelstaedt, W. M., & Wollert, R.  (۱۹۸۹).  Validation of a measure of perfectionism.  Journal of Personality Assessment, 53, ۱۳۳-۱۴۴.

Hollender, M.H. (1965). Perfectionism. Comprehensive Psychiatry, ۶, ۹۴-۱۰۳.

Kurdek, L. A. (1993). The relation between family structure and young adolescents’ appraisals of family climate and parenting behavior. Journal of Family Issues, 14, ۲۷۹-۲۹۱.

Orange, C. (1997). Gifted students and perfectionism. Roeper Review۲۰(۱), ۳۹-۴۱.‏

Pacht, A. R. (1984). Reflections on perfection.  American Psychologist, 39, ۳۸۶-۳۹۰.

Papadomarkaki, E. and Portinou, S. (2012) Clinical Perfectionism and Cognitive Behavioral Therapy. Psychiat rike, ۲۳, ۶۱-۷۱.

Parker, W. D., & Adkins, K. K. (1995). A psychometric examination of the Multidimensional Perfectionism Scale. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment۱۷(۴), ۳۲۳-۳۳۴.‏

Radziszewska, B., Richardson, J. L., Dent, C. W., & Flay, B. R. (1996). Parenting style and adolescent depressive symptoms, smoking, and academic achievement: Ethnic, gender, and sex differences. Journal of Behavioral Medicine, 19, ۲۸۹-۳۰۳.

Saboonchi, F., & Lundh, L. (1997). Perfectionism, Felf-Consciousness and Anxiety. Personality and Individual Differences, ۲۲,۹۲۱-۹۲۸.

Slade, P. D., Coppel, D. B., & Townes, B. D. (2009). Neurocognitive correlates of positive and negative perfectionism. International Journal of Neuroscience۱۱۹(۱۰), ۱۷۴۱-۱۷۵۴.‏

Slade, P. D., Newton, T., Butler, N. M., & Murphy, P. (1991). An experimental analysis of perfectionism and dissatisfaction. British Journal of Clinical Psychology۳۰(۲), ۱۶۹-۱۷۶.‏

Slaney, R. B., Rice, K. G., & Ashby, J. S. (2002). A programmatic approach to measuring perfectionism: The Almost Perfect Scales.‏

Snell Jr, W. E., Overbey, G. A., & Brewer, A. L. (2005). Parenting perfectionism and the parenting role. Personality and Individual Differences۳۹(۳), ۶۱۳-۶۲۴.‏

Terry-Short, L. A., Owens, R. G., Slade, P. D., & Dewey, M. E. (1995). Positive and negative perfectionism.  Personality and Individual Differences, 18, ۶۶۳-۶۶۸.

Ulu, I. P., & Tezer, E. (2010). Adaptive and maladaptive perfectionism, adult attachment, and big five personality traits. The Journal of Psychology۱۴۴(۴), ۳۲۷-۳۴۰.‏

Wang, K. T., Slaney, R. B., & Rice, K. G. (2007). Perfectionism in Chinese university students from Taiwan: A study of psychological well-being and achievement motivation. Personality and Individual Differences۴۲(۷), ۱۲۷۹-۱۲۹۰.‏

[۱] Hollender

[۲]Terry – Short, L. A, Owens, R.G, Slade, P.D., & Dewey. M. E

[۳] Baumrind, D.

[۴] Barber, B. K.

[۵] Bulcroft, R. A., Carmody, D. C., & Bulcroft, K. A.

[۶] Conger, K. J., Conger, R. D., & Scaramelia, L. V.

[۷] Kurdek, L. A.

[۸] Radziszewska, B., Richardson, J. L., Dent, C. W., & Flay, B. R.

[۹] Burns, D. D.

[۱۰] Pacht, A. R.

[۱۱] Frost, R. O., Marten, P., Lahart, C., & Rosenblate, R.

[۱۲] Hamachek, D. E.

[۱۳] Terry-Short, L. A., Owens, R. G., Slade, P. D., & Dewey, M. E.

[۱۴] Dunn, J. G. H., Causgrove Dunn, J., Wilson, P., & Syrotuik, D. G

[۱۵] Blatt, S. J.

[۱۶] Flett, G. L., Hewitt, P. L., & DeRosa, T

[۱۷] Flett, G. L., Hewitt, P. L., & Dyck, D. G.

[۱۸] Flett, G. L., Russo, F. A., & Hewitt P. L.

[۱۹] Hewitt, P. L., & Flett, G. L

[۲۰] Hewitt, P. L., Mittelstaedt, W. M., & Wollert, R.

[۲۱] Frost, R. O., Heimber, G. R., Holt, C. S., Mattia, J. I., & Neubaur, A. L.

[۲۲] Frost, R. O., & Henderson, K. J.

[۲۳] Frost, R. O., Marten, P., Lahart, C., & Rosenblate, R.

[۲۴] Snell Jr, W. E., Overbey, G. A., & Brewer, A. L.

[۲۵] Andrews, D. M., Burns, L. R., & Dueling, J. K.

[۲۶]Saboonchi, F., & Lundh, L.

[۲۷] Hewitt, p.L, & flett, G.L.

[۲۸] Hamachek, D. E.

[۲۹] Pacht, A.R

[۳۰] Hewitt, P.L. and Flett, G.L.

[۳۱] Burns, D.D

[۳۲] Ter r y-Short, L.A, Owens, R.G., Slade, P.D. and Dewey, M.E

[۳۳] Slaney, R.B., Rice, K.G. and Ashby, J.S

[۳۴] Greenspon, T.S

[۳۵] Slade, P.D., Coppel, D.B. and Townes, B.D.

[۳۶] Parker, W.D. and Adkins, K.K

[۳۷] Orange,  C.

[۳۸] Hamachek, D.E

[۳۹] Slade, P.D., Newton, T., Butler, N.M. and Murphy, P

[۴۰] Black, J. and Reynolds, W.M

[۴۱] Wang, K.T., Slaney, R.B. and  Rice, K.G

[۴۲] Papadomarkaki, E. and Portinou, S

[۴۳] Cruce,  S.E., Pashak, T.J., Handal, P.J., Munz, D.C. and Gfeller, J.D.

[۴۴] Ulu, I.P. and Tezer, E.

دلایل مهمی برای لبخندزدن

تأثیر لبخند  بر مغز

عمل خندیدن سبب فعال کردن پیام‌رسان‌های عصبی می‌شود که برای سلامتی و شادی مفید هستند. خندیدن سبب آزاد شدن نوروپپتیدها می‌شود که مأموریت‌شان، مبارزه با استرس است.

نوروپپتیدها مولکول‌های کوچکی هستند که به نورون‌ها مجوز برقراری ارتباط می‌دهند. این مولکول‌ها زمانی‌که ما خوشحال، غمگین، عصبانی، افسرده و هیجان‌زده هستیم، پیام‌رسانی به کل بدن را تسهیل می‌کنند. انتقال‌دهندگان عصبیِ احساسات خوب (دوپامین، اندورفین‌ و سروتونین‌) همگی زمانی که لبخند می‌زنید آزاد می‌شوند. این آزادسازی نه تنها به بدن آرامش می‌دهد، بلکه می‌تواند ضربان قلب و فشار خون را نیز پایین بیاورد.

اندورفین‌ها همچنین به عنوان یک مسکن طبیعی درد عمل می‌کنند، ۱۰۰ درصد طبیعی، بدون هیچ‌ یک از عوارض جانبی ترکیب‌های ساختگی.

در نهایت، سروتونینی که به واسطه‌ی‌ لبخند ملیح شما آزاد می‌شود، به عنوان یک عامل ضدافسردگی و سرحال کننده عمل می‌کند. امروزه بسیاری از داروهای ضدافسردگی‌ نیز بر سطوح سروتونین در مغز شما اثر می‌گذارند، اما چرا به‌واسطه‌ی لبخند خودتان سبب آزاد شدن این انتقال‌دهندگان عصبی نشوید!؟

تأثیر لبخند  بر بدن

لبخند که می‌زنید، خوش‌چهر‌ه‌تر می‌شوید و طرز برخورد دیگران هم با شما عوض می‌شود. مردم به شما به عنوان یک فرد جذاب، قابل‌اطمینان، آرام و صادق نگاه می‌کنند. طبق تحقیقی که در مجله‌ی Neuropsychologia به چاپ رسید، دیدن یک چهره‌ی خندان، قشر پیشین حدقه‌ای (orbitofrontal cortex) را فعال می‌کند، بخشی از مغز شما که پاداش‌های احساسی را پردازش می‌کند.

 این یافته حاکی از آن است که وقتی شما لبخند فردی را می‌بینید، در واقع احساس می‌کنید پاداشی دریافت کرده‌اید.

در راستای این تحقیق، یافته‌های محققان آزمایشگاه تحقیقی چهره از دانشگاه آبردین، اسکاتلند در سال ۲۰۱۱ نیز گویای این حقیقت است.

 در این تحقیق، از داوطلبان خواسته شد به لبخند و جذابیت چهره‌هایی که می‌بینند، نمره بدهند. آنها دریافتند که هم زنان و هم مردان، بیشتر مجذوب چهره‌ی افرادی می‌شوند که ارتباط چشمی برقرار می‌کنند و لبخند می‌زدند تا کسانی که این دو کار را نمی‌کنند. اگر باور ندارید، همین حالا با چهره‌ای خندان بیرون بروید تا ببینید چند نفر را مجذوب خودتان می‌کنید. هنوز هم همان لبخندی را که خواستم بر لب دارید یا نه؟

تأثیر لبخند بر دیگران

لبخند واقعا مُسری است. آن بخش از مغز شما که مسئول حالت چهره‌ی شما هنگام لبخند زدن یا تقلید لبخند دیگران است، در قشر حلقوی مخ قرار دارد، یا به عبارتی ناحیه‌ی واکنش خودکار و ناخودآگاه.

در تحقیقی که در کشور سوئد انجام شد، به داوطلبان تصاویری از احساسات متعدد را نشان دادند: شادی، خشم، ترس و شگفتی. زمانی که تصویر یک فرد خندان به آنها نشان داده می‌شد، از آنها خواسته می‌شد، اخم کنند. نتیجه این بود که حالات چهره‌ی افراد، مستقیما در پی تقلید همان تصویری بود که می‌دیدند.

 مقاومت در برابر تقلید نکردن از لبخند، نیازمند تلاش آگاهانه‌ی داوطلبان بود. بنابراین، اگر به کسی لبخند می‌زنید، منتظر لبخند فرد مقابل هم باشید، چون لبخند شما مسری است و نمی‌توان در برابر آن مقاومت کرد. اما اگر فرد مقابل لبخند نزد، بدانید که برای لبخند نزدن به شما، تلاش آگاهانه‌ای کرده است.

اگر به این یافته‌ها یک نگاه کلی بیندازیم، درمی‌یابیم هر بار که به فردی لبخند می‌زنیم، مغز آن فرد او را به خندیدن وسوسه می‌کند. شما با لبخندتان، یک رابطه‌ی هم‌زیستی ایجاد می‌کنید که به شما و فرد مقابل اجازه می‌دهد: مواد شیمیایی وابسته به احساسات خوب را در مغزتان آزاد کنید، مراکز پاداش را در مغزتان فعال کنید، هر دو جذاب‌تر شوید و شانس طول عمر بیشتر و زندگی سالم‌تر را بالا ببرید.

مشاور خانواده آنلاین

زن ها عاشق توانایی های بالقوه یک مرد می شوند .

زن ها عاشق توانایی های بالقوه یک مرد می شوند .

داشتن رابطه ای سالم با یک مرد به معنای عشق ورزیدن به کسی است که در زمان می باشد، نه عشق ورزیدن به کسی که در آینده به آن تبدیل خواهد شد.

زنان عاشق پتانسیل های یک مرد می شوند؟

زنان با احساس مسئولیت نسبت به کمک به دیگران از توجه به زندگی خود باز می مانند و از روبرو شدن با کاستی های خود سرباز می زنند.

با مفید بودن، صبور بودن و مهربان بودن برای دیگران احساس خوبی نسبت به خود پیدا کرده و در نتیجه در رابطه ی با خود احساس برتری می کنند.

هنگامی که برخلاف انتظار شان،  در رابطه با مردان شکست خورده و آن طور که تصور می کردند نقشه هایشان درست از آب در نمی آیند، احساس شکست کرده و خود تنبیهی کنند .

زنان از روی غریزه دوست دارند همه ی موارد را سرو سامان بدهند. آنها همواره دوست دارند خانه، محل کار و یا هر جا و هر مورد نامرتب را مرتب کنند. این به نوعی نشان دهنده ی اشتیاق و نیاز درونی آنها به خلاقیت است و برایشان بسیار طبیعی است. برای یک زن دشوار است که نخواهد وضعیتی را اصلاح کند.

علائم هشدار دهنده ای که نشان می دهد شما عاشق پتانسیل های یک مرد شده اید :

  • ⋅هرچند ماه یک بار به خودتان می گویید، مردتان به وقت بیشتری احتیاج دارد تا خود و زندگیش را سرو سامان بدهد.
  • به خود می گویید، هرگز کسی به اندازه ی کافی همسرم را دوست نداشته تا او بتواند تغییر کند. من همان کسی هستم که آنقدر به او عشق خواهم ورزید، تا بالاخره تغییر کند.
  • احساس می کنید هیچ کس دیگری مردتان را به خوبی شما درک نمی کند.
  • برای دوستان و اعضای خانواده تان به خاطر بدرفتاری و شکست های همسرتان عذر و بهانه می آورید.
  • احساس می کنید نمی توانید ترکش کنید، چرا که این کار احساس حقارت و بی ارزشی او را تأیید کرده و در نتیجه هرگز تغییر نخواهد کرد.
  • خود را متقاعد می سازید، گرچه عشقی را که از او می خواهید دریافت نمی کنید، اما بواسطه ی دریافت موارد دیگر ارزشش را دارد.

چگونه به این الگو خاتمه دهیم؟

۱- برای التیام بخشی از این الگوی دردناک  انرژی های خلاقتان را ابتدا متوجه زندگی وشغل خود کنید، از زندگی و شغل مرد زندگیتان و رؤیاها و اهدافتان لیستی تهیه کنید و برنامه های واضح و مشخصی برای رسیدن به آن ها ترتیب دهید.به این برنامه ریزی بچسبید و از خروجی های جانبی آن آگاه باشید.قبل از شروع هر رابطه ای، اهداف و خواسته هایتان را مشخص کنید، تا این که آن ها در درجه ی اول اهمیت قرار گیرند.

۲-از مواردی که در زندگی شخصی تان به بهانه ی نجات مردان از آن روی گردان هستید، لیستی تهیه کنید.شاید ندانید با نجات مردان زندگیتان از چه تعداد از احساسات، عواطف و چالش های زندگی خودتان روی گردان بوده اید.تهیه این لیست، کمک خواهد کرد که روی این نواحی از زندگیتان تمرکز کنید.

۳- مرد زندگی شما باید بتواند مسئولیت سروسامان دادن به زندگیش را خود به عهده بگیرد، به طوری که مجبور نباشید مدام به جای او کار کنید.اشکالی ندارد به همسرتان در تغییراتی که مایل به انجام آن است، کمک کنید. هنگامی که دو نفر یکدیگر را واقعاً دوست دارند، توانایی بالقوه آن ها به بالفعل تبدیل می شوند، اما نکته ای که در این جا اهمیت دارد، این است که حتماً به مانند یک تیم کار کنید و مردتان نیز به همان اندازه ی شما متعهد به کار کردن بر روی خود و رشد شخصیش باشد.

در این جا پیشنهادم این است که در ابتدای یک رابطه، از اهداف شخصی مرد زندگیتان و برنامه هایی که برای رسیدن به آن ها در نظر دارد، آگاه شوید. ممکن است در این بین دریابید که او برخلاف شما علاقه ای به احساسی تر و عاطفی تر بودن ندارد و سعی در ابراز احساسات و عواطفش نمی کند و همچنین علاقه ای به رشد در این زمینه ها را نیز ندارد، آن گاه در می یابید که او بدرد شما نمی خورد، اما برعکس، اگر چنین ادعا کرد و در همان نواحی که برای او زمینه های رشد می بینید او نیز مایل به رشد می باشد، به او وقت، عشق و حمایتی که لازم دارد را بدهید و سپس هر چند ماه یک بار او را ارزیابی کنید.اگر پیشرفت و یا تغییری احساس نمی کنید، در این رابطه صحبت کرده و دلایل این که چرا تغییری نکرده است را از او بپرسید. به خاطر داشته باشید، اعمال هر کس به مراتب با صدای بلندتری از گفته هایش حرف می زند.

مشاوره آنلاین خانواده

با این نشانه ها از ازدواج منصرف شوید

با این نشانه ها از ازدواج با نامزد منصرف شوید

وقتی با کسی آشنا می شوید و قرار می گذارید تا درباره ازدواج صحبت کنید، نشانه‌های زیادی وجود دارد که به شما شناخت کافی می دهد و باعث می شود به نتیجه برسید که باید با او ازدواج کنید یا نه.

همه ما وقتی با فرد جدیدی آشنا می‌شویم کمی تغییر می‌کنیم. برای اینکه نامزدمان یا فردی که برای ازدواج به شما معرفی شده، ممکن است رویه هایی را در زندگی تان عوض کند.

وقتی مجبورید کلا تغییر کنید

مثلا به جای کتاب خواندن، وانمود کنید که به فیلم دیدن علاقمندید. وانمود کنید که فوتبال دیدن را دوست دارید یا نوع پوششی که او می پسندد، مورد علاقه شما است. تغییرات کوچک و کم اهمیت شاید به شما آسیب نزند اما مشکل زمانی ایجاد می‌شود که متوجه شوید برای راضی کردن او باید هسته وجودی خودتان را تغییر دهید. اگر می‌بینید مجبورید ارزش‌ها، اعتقادات و حتی طرز لباس پوشیدنتان را بخاطر طرف‌مقابلتان تغییر دهید، بدانید که مشکلی وجود دارد.

 درباره اش بد می گویند

وقتی همه دوستان و خانواده‌تان با فرد موردنظر شما راحت نیستند و تصور می‌کنید که او را به اندازه شما نمی‌شناسند، یا فکر می کنند تناسب کافی ندارید، بهتر است به جای پافشاری کردن، کمی به حرف هایشان دقیق شوید. اغلب، اطرافیان چیزهایی را می بینند که شما نمی بینید.

 همیشه انتقاد و گله و شکایت

اگر به شما دید منتقدانه دارد و با این کار اعتمادبه‌نفس شما را کاهش می‌دهد، ضرورتی ندارد به ازدواج با او فکر کنید. کسی که تا این حد به حرمت نفس شما بی‌توجه است یا شما را قبول ندارد چرا باید همسر شما باشد؟

به او شک دارید

تازمانی که شک و تردید درمورد اینکه طرفتان کجاست و چه می‌کند در ذهنتان باشد، هیچوقت نمی‌توانید با هم کنار بیایید. شما کارآگاه نیستید اما مطمئناً وقتی قضیه بودار می‌شود می‌فهمید.

 او همیشه تصمیم می گیرد

فقط وقتی همدیگر را می‌بینید که طرفتان امکانش را داشته باشد و برای صحبت به جایی می‌روید که او می‌خواهد و از قبل برنامه ریزی کرده. قرار خواستگاری و ارتباط با خانواده تان را فقط او می‌گذارد و نظر شما چندان اهمیتی ندارد. مجبورید هر جایی که او می‌خواهد حضور داشته باشید. اگر این طرفتان است که همه تصمیمات را می‌گیرد و شما فقط از او متابعت می‌کنید، بهتر است جدی تر روی این ازدواج فکر کنید.

نگاه جنسی بر همه چیز غالب است

ازدواج نباید فقط برمبنای ارتباط جنسی باشد اما رابطه جنسی بخشی از آن است. اگر احساس می‌کنید او از لحاظ تمایلات جنسی با شما تفاوت بسیاری دارد، یا زیادتر از حد لازم درباره مسایل جنسی صحبت می‌کند و دغدغه آن را دارد، اگر در هر چیزی ردپایی از نگاه جنسی وجود دارد، پیش مشاور بروید.

 تضاد درونگرایی و برونگرایی

این که یکی از شما درونگرا و دیگری برونگرا است، می تواند خطرساز باشد. مثلا شما شدیدا به دنبال زمانی هستید که بتوانید تنها باشید. اما او مدام از این شکایت می‌کند که وقت کمی را با هم می‌گذرانید.

 خودتان را مسئول خوشبختی او می‌دانید

به محض اینکه احساس کردید طرفتان برای ایجاد تعادل احساسی خود شدیدا به شما و فقط به شما، تکیه کرده است، زنگ هشدارتان باید به صدا دربیاید. طرفتان چه غرق در ناامیدی باشد چه خشم، کاری می‌کند که احساس کنید شما مقصرید و این وظیفه شماست که او را از این وضعیت بیرون بیاورید. هرچه که برای درست کردن این اوضاع می‌گویید یا انجام می‌دهید، اشتباه است و باعث بدتر شدن حال طرفتان می‌شود که البته تقصیر شماست. چنین نوع ارتباطی سم است و باید بلافاصله از آن بیرون بیایید.

 کنترلگر است

این می‌تواند مهمترین علامت هشدار باشد. اگر احساس می‌کنید که طرفتان می‌خواهد زمانی که با خانواده و دوستانتان می‌گذرانید، مسائل مالی شما، انتخاب‌هایتان برای لباس پوشیدن یا نوع روابط و شغل و… شما را کنترل کند، باید آن را خیلی جدی بگیرید.

 هنوز از ازدواج مطمئن نیستید

شاید به خاطر تجربیات تلخ قبلی هر کدام از شما باشد یا به خاطر عدم تمایل درونی‌تان. اما زمانی که مرتب تردید دارید که آیا الان وقت ازدواج است یا نه، باید به طور جدی از پیش رفتن در یک رابطه آشنایی جلوگیری کنید و با احساسات دیگران بازی نکنید .

مشاور آنلاین

جمله های جادویی برای افزایش اعتماد به نفس کودکان

  • جمله  های جادویی برای افزایش اعتماد به نفس کودکان
  •  به تو افتخار می کنم.
  • بکار بردن صفات مثبت. خدایا تو چقدر … هستی.
  • از تو ممنون هستم.
  •  امشب غذایی رو میپزم که دوستش داری.
  •  امشب می خواهم فقط وقتم را با تو بگذرانم. چه کاری دوست داری که انجام بدهیم؟
  •  من تو را می بخشم. و دیگر این موضوع را مطرح نمی کنم. باشه؟
  •   ببخشید عزیزم. می توانی من را به خاطر کاری که کردم ببخشی؟
  •  حضور او در جمع خانواده را مهم بدانید. مثلا بگویید «وقتی خدا تو رو به ما داد، می دانست ما چه چیزی در زندگی احتیاج داریم»
  •    من به تو اعتماد دارم.
  •  حرفت را باور می کنم.
  • به تو افتخار میکنم. حتی با اینکه این بار اشتباه کردی  همچنان به تو افتخار می کنم.
  •  می دانم که اخیرا خیلی رو در رو حرف نزده ایم. اما میخواهم بدانی که تو را قبول دارم. حتی اگر با تو موافق نباشم. و سعی می کنم برای بهتر شدن رابطه بین ما تلاش کنم تا هر دو بتوانیم دیگری را خوب درک کنیم.
  •  تو واقعا داری مرد / خانم می شوی. نمی توانم بگویم چه قدرهیجان انگیز است!
  •  برایت فلان چیز را گرفته ام.ببین می پسندی ؟
  •  از توانایی های او در یک موضوع خاص تعریف کنید. اخیرا دیده ام که در فلان چیز خیلی پیشرفت داشته ای. درست مثل فلان کاری که انجام می دادی.
  •  تو را در فلان چیز تحسین می کنم. خیلی چیزا از تو در این زمینه می‌توانم یاد بگیرم.
  •   انتخاب بسیار هوشمندانه ای بود. تو خلاقانه فکر یا  عمل کردی. 
  •   می دانم که چقدر در فلان قضیه اذیت شدی. من واقعا متاسفم. نمی‌دانم چه قدر تحمل این موضوع برایت دشوار است ولی می دانم که لحظات سختی داشته ای.
  •  تو همیشه فرزند من هستی و من  دوستت دارم حتی اگر گاهی اشتباه کنی.
  •  برو تا فردا صبح بخواب و استراحت کن. فکر چیزی نباش.
  •  فکر نمی کردم بتوانی فلان کار را انجام بدهی. واقعا من را تحت تاثیر قرار دادی.
  •   نظرت درمورد فلان چیز چه است؟
  •  بکار بردن صفات خوب در مورد پدر او. من پدرت را خیلی دوست دارم. او واقعا فوق العاده است.
  •  دوست دارم وقتم را با تو بگذرانم.
  •   خیلی خوشحالم که الان خانه هستی.
  •  دوست دارم فلان کار را با تو انجام بدهم.
  •  تو یکی از بهترین هدایایی هستی که خدا به من داده. واقعا خوشحالم خدا تو را به من داده!
  • وقتی با تو هستم احساس غرور خاصی می کنم.
  •  خیلی خوب از عهده فلان کار برآمدی.
  •  غذای مورد علاقه ات را درست کرده ام.
  • مطمئن هستم که خدا از هر دوی ما مراقبت می کند. او همیشه این کار را کرده است. بیا باهم از او بخواهیم و دعا کنیم.
  •  با لطف و کمک خدا، من و پدرت هرگز و هرگز از هم جدا نخواهیم شد.
  •  فلان لباس چه قدر به تو می آید.
  • من تو را همان طور که هستی دوست دارم. می دانم شاید خودت خیلی از خودت راضی نباشی ولی خداوند دقیقا می دانسته که تو را چگونه بیافریند. و من هم تو را همان طور که او آفریده دوست دارم و دلم نمی خواهم تو جور دیگری بودی.
  • اگر من جای تو بودم، همین حس را داشتم.
  •  می توانی صدای موزیکی که گوش می دهی را کمی بلند کنی؟
  • – خیلی در فلان کار مرتب و منضبط هستی.
  • فلان کاری که کردی واقعا شجاعانه بود.
  •  حس می کنی که تو را درکت می کنم؟
  • اگر چیزی را بخواهی در من به عنوان مادرت (پدرت) تغییر بدهی، چه چیزی خواهد بود؟
  • واقعا در فلان زمینه استعداد خوبی داری.
  • بیا باهم بریم به مادربزرگ و پدربزرگ سر بزنیم.
  • تماشای بزرگ شدن تو واقعا جالب است.
  • فقط می خواستم بدانی که من برایت دعا می کنم.
  • دلم برایت تنگ شده ولی خوشحالم که دارد به تو خوش می گذرد.
  •  واقعا وقتی خودت هستی من را خوشحال تر می کنی.
  • خیلی دوستت دارم.
  • دوستت دارم ، یک جمله جادویی است . هیچگاه آن را از کسانی که دوستشان دارید دریغ نکنید .
  • شما کدام جمله را دوست دارید؟ و کدام را به کار می برید؟
 
مشاوره آنلاین

ارتباط زن با زمان، ارتباطی مقدس است .

ارتباط زن با زمان، ارتباطی مقدس است .

چرا زن ها این گونه هستند؟ این چیزی نیست که به آنها آموزش داده شده باشد. زن هاحتی خود نیزاز این موضوع آگاه نیستند.درست مانند عشق به عنوان اولویت اول زن ها، رابطه ی مقدس با زمان نیز بخشی طبیعی و ذاتی از ماهیت و هویت  زن هاست .

ارتباط صمیمی و نزدیک زن ها با زمان در ساختار زیستی آنها برنامه ریزی شده است. دراین اساسی ترین سطح ازموجودیت زنانه، زن ها همواره به گونه ای متفاوت از مردها با زمان ارتباط برقرار می کنند.

چرا که بدن آنها از ریتمی ماهانه تبعیت می کند. از همان ابتدای بلوغ که عادت ماهانه دختران جوان آغاز می گردد،  زن ها گذر هر یک روز و هر یک هفته را بطرزی خودآگاه حس می کنند. و منتظر آنند تا دوره ی بعد آغاز گردد. ازهمین جاست که  زنها عادت شمارش خود را می آموزند وهرگز آن را متوقف نمیکنند. شمارش و«پاییدن » زمان در چرخه های دیگر زندگی زنان نیز جریان دارد.برای نمونه هنگامی که باردار هستند، روزها و ماهها را می شمارند تا فرزندشان متولد شود، هنگامی که نوزاد دارند ساعت ها را می شمارند تا به نوزاد شیر بدهند. سپس بعدها نیز فواصل میان دکتر رفتن ها، وعده های غذایی و استحمام نوزاد .

۱ – زن ها به طرزی طبیعی زمان سنج هستند.

زن ها دوست دارند گذر زمان را ثبت کنند. کافی است از آنها بپرسید که آخرین چک آپ دندانپزشکی دخترشان کی بود،آخرین بارکه کودکشان را استحمام کردند، آخرین بارکه تلفنی به مادرشان صحبت کردند، آخرین بار که موهایشان را کوتاه کردند و آخرین بار که با همسرشان همبستر شدند، کی بود تا زمان دقیق آن را به شما بگویند.

مردها همیشه از این توانایی زنها حیرت زده اند و بیشتر به این دلیل از دست آنها ناراحت می شوند. به ویژه هنگامی که اشتباهات آن ها را راجع به زمان  تصحیح میکنند.

زن ها حساب کارهایی را با دقت نگه می دارند که مردها دوست ندارند به آن ها در این باره یادآوری شود.

«سه هفته است به مادرت زنگ نزده ای »

«از آخرین باری که خانه مادرم آمدی  یک ماه گذشته است »

زن ها همیشه حساب دقیق قول های همسرشان را دارند.

«چرا این قدر دیر کردی. گفته بودی ساعت شش می آیی خونه تا قبل از رفتن به تئاتر شاممون رو بخوریم. الآن تقریباً دیگه ساعت هفت شده »

«گفته بودی تا برسی زنگ می زنی. اما تا دیر وقت هم زنگ نزدی »

زن ها حساب زمان ها و مناسبت های رمانتیک را همیشه دارند.

«از آخرین باری که درباره ی رابطه و همچنین تعهدات مون در قبال یکدیگر برای آینده صحبت کردیم، ماه ها می گذرد»

«تنها وقتی که یک کارت رمانتیک به من می دهی سالی یکبار، اونم روز سالگرد ازدواجمون »

زن ها نسبت به ریتم ها و الگوهای گذشت زمان خودآگاه هستند.

بیشتر اوقاتی که زن ها حساب زمان را دارند، مردها دچار سوءتفاهم می شوند و چنین برداشت می کنند که زن ها به آن ها گیر می دهند و عصبی، دعوایی، کنترل گر وسلطه جو هستند.دست آخر نتیجه این می شود که احساس می کنند، آنها را زیر نظر گرفته اند، کنترل کرده اند، به آنها امر و نهی کرده اند، سرکوفت  زده اند وجاسوسی شان را می کنند.

زن ها از این برخورد عکس العمل مردها می رنجند و احساس می کنند نیت آن ها را بدتعبیرکرده اند. دراین گونه مواقع زن ها پیش خود فکر می کنند«من فقط می خواستم کمک کرده باشم »حقیقت نیز همین است و قصد آنها کمک بوده است .

زن ها از آن رو حساب زمان را دارند که می خواهند مفید و کمک کار باشند، نه به این دلیل که می خواهند مرد زندگی خود را کنترل کنند و به پر و پای او بپیچند.

 به عبارت دیگر زن ها تنها به این دلیل به زمان توجه دارند که ساختارشان این گونه است و گرنه به زمان حتی فکر هم نمی کنند.

۲-تجربه و ادراک زن ها از گذشت زمان با مردها متفاوت است.

زمان برای مردها آب می رود در حالی که برای زنها کش می آید! زنی احساس می کند که سه روز بدون صحبت کردن با نامزدش یک عمر گذشته است در حالی که از دید مرد فقط سه روزگذشته است . برای زن، زمان خاصیت کشسانی داشته و طولانی تر می شود .

بعضی کلمات و واژه هایی که مردها به کار می برند به خوبی مؤید نوع ادراک آب رفته ی آنها از زمان می باشد. برای نمونه عبارت

«همین چند وقت پیش» در لغتنامه ی مرد می تواند لحظه ای پیش، چند دقیقه پیش یا چند سال پیش معنا شود.

«همین چند وقت پیش یه فرش نو نخریدیم» منظور پنج سال پیش است .

«مادرت همین چند وقت پیش نبود که به دیدنمون آمد؟» منظور سه ماه پیش است .

چرا ادراک مردها و زن ها نسبت به زمان تا بدین حد متفاوت است؟

ظاهراً چنین به نظر می رسد که مردها بیشتر از زن ها در لحظه ی اکنون حضور داشته باشند. در حالی که زن ها بیشتر خود را در امتداد آینده بسط می دهند.

ارتباط مرد با عشق و زمان فوری تر یا لحظه ای تر و آنی تر است.و ارتباط زن با عشق و زمان بسط داده شده تر و تعمیم یافته تر است.

البته این اصل و قاعده درباره ی تمامی جنبه های دیگر زندگی  مردها و زنها صدق نمی کند. واضح است که مردها دید و نگرش بسط داده شده ترو تعمیم یافته تری نسبت به شغل و حرفه ی خود دارند. اما در خصوص عشق، صمیمیت و موضوعات مشابه توصیف های قبل، دقیق و معتبر به نظر می رسند.

نتیجه و حاصل این دو رویکرد و نگرش متفاوت و گوناگون نسبت به زمان سوءتفاهمات و احساسات منفی است که در روابط زنان و مردان  به وجود می آید .

زن ها همیشه حساب زمان رادارند و بطور معمول نسبت به چرخه های زمانی خود آگاه تر هستند. زن ها ارتباط مقدس خود با زمان را با بزرگداشت وگرامی داشتن این چرخه ها و با جشن گرفتن آن ها ابراز می دارند. زن ها این کار را با خوشحالی و هیجان تمام انجام می دهند درحالی که حتی با احساس ترین مردها نیز نمی توانند درک کنند که چرا  زن ها مناسبت های ویژه را تا بدین حد گرامی می دارند .

زن ها همه جا به دنبال فرصت هایی می گردند تا مناسبت های خاص را جشن بگیرند.جشن گرفتن چرخه های زمانی و مناسبت های ویژه یکی از راه هایی است که زن ها با آن خوشبختی و رشد نهال عشق و ازدواج شان را گرامی می دارند .

هنگامی که   آنان یاد و خاطره ی زمانی را در ذهن خود زنده می کنند که کسی را برای اولین بار ملاقات کرده یا به مرد زندگی اش عشق ورزیده است  یا سفری معنوی را آغاز کرده است  یا عادت بدی را ترک کرده است  در واقع زمان را گرامی نداشته است ، بلکه خود و رشد خود را گرامی داشته است .

 

ارتباط با مشاور خانواده

اگر چنین هستید صبر کنید برای ازدواج آماده نیستید

۱ – اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود ، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید. ( تنبلی و بی مسئولیتی)

 

۲ – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (‌که به نظر شما غیر منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)

 

۳ – اگر در زندگی ، مرتب شغل خود را عوض کرده اید، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده  یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و ثبات فکری ، احساسی و رفتاری ندارید.( عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)

 

۴ – اگر تصور می کنید ؛ افکار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید. (خطای شناختی)

 

۵ – اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید. (خطای شناختی)

 

۶ – اگر در پی کسب لذت و علائق خود ، کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد. (اصالت لذت، و عدم مسئولیت پذیری)

 

۷ – اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار ، احساس و رفتار دیگران نیستید. (واکنش دفاعی و خود میان بینی)

 

۸ – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید. (عدم خودآگاهی)

 

۹ – اگر تا کنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتار های شما ایجاد نشده است. (عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)

 

۱۰ – اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده ( خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگیتان تاثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد. (مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)

 

۱۱ – اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید (حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب، خشک و غیر قابل انعطاف هستید. (‌عدم انعطاف پذیری لازم)

 

۱۲ – اگر قادر به درک احساسات، رفتار و افکار خانواده، دوستان و همکارانتان (که متفاوت از شما عمل می کنند)، نمی باشید. (عدم اگاهی اجتماعی)

 

۱۳ – اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می‌کنید و بیشتر از آنکه سعی کنید دیگران را بفهمید، سعی دارید که دیگران شما را درک کنند. (عدم مدیریت رابطه)

 

۱۴ – اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفاً ، هیجانات شما را به سویی می کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید. (خود یا اگو ضعیف، هوش هیجانی پائین)

 

۱۵ – اگر برای رفتار، احساس و گفتار خود روش و برنامه‌ای ندارید و منفعلانه و واکنشی نسبت به دیگران عکس العمل نشان می‌دهید. (رفتار بی تعقل یا انعکاسی، مشکل در شیوه حل مسئله)

 

۱۶ – اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آنها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست. (پاسخ اجتنابی به رویدادها)

 

۱۷- اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی ( کسی که یکباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می‌آئید. (اختلال شخصیت)

 

۱۸ – اگر فکر می کنید، از میان چند میلیارد ساکنین کره زمین، فقط و فقط یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی‌معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.( خطای شناختی، عدم کنترل احساس، هوش هیجانی ضعیف)

 

۱۹ – اگر بدون اینکه خود را دقیقاً‌ ارزیابی کنید و بشناسید،‌ دنبال همسر مناسب می‌گردید. (‌عدم شناخت خود)

 

۲۰ – اگر وضعیت فعلیتان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت، اقدام به ازدواج می کنید. (مشکل در شیوه حل مسئله)

مشاوره آنلاین در کانون گرم

آموزش خانواده