همکاری بهترین و متعالی ترین عادتی است که می تواند به ارتقا خانواده به سطح مورد انتظار منجر شود .
در این فرآیند هیچ کس از موضع خود عقب نشینی نمی کند . هیچ کس از روی بی میلی گذشت نمی کند .
هر دو عضو خانواده به خواسته خود می رسند و حتی نتیجه ای فراتر از خواسته خود به دست می آورند .
برای درک فرایند همکاری می توان به بدن انسان نگاه کرد . بدن فقط مجموعه ای از دست ، بازو ، پا ، انگشت ، مغز ، معده و قلب نیست . بدن مجموعه ای معجزه آساست که می تواند کارهای عجیبی انجام دهد و این به دلیل عملکرد انفرادی هر یک از اعضای بدن است ؛ برای مثال وقتی دو دست باهم کار می کنند ، از دو دست که جدا از هم کار می کنند ، موثر ترند . دو چشم در کنار هم واضح تر و با قدرت تشخیص بالاتری می بینند تا دو چشم جدا از هم . و همین طور است برای کلیه اعضای بدن .
همانطور که همکاری بر تمام اعضای بدن تاثیر می گذارد ، ارتباط و هماهنگی میان اعضای خانواده نیز تنظیم کننده ی رابطه میان آنان است . وقتی زن وشوهر و فرزندان با هم زندگی می کنند ، همکاری در روابط آنان نهفته است . و بدون همکاری خانواده معنی پیدا نمی کند . پس در مفهوم همکاری واقعی نه تنها آسیب پذیری میان دو طرف از بین می رود ، بلکه با ایجاد بینش و ارزش های مشترک به راه حل های جدید و انتخاب بهتری می رسید .
این کار افراد را ترغیب می کند که به جای نادیده گرفتن نظرات هم، با هم صادق تر باشند ، مهربان تر حرف بزنند و شهامت مواجهه با نظرات متفاوت را در موارد بحرانی تر داشته باشند .
گاهی ممکن است روند همکاری به هرج و مرج منتهی شود ، زیرا همکاری قدم به ناشناخته ها می گذارد . ولی هیچ چیز در یک رابطه هیجان انگیز تر از باهم ساختن نیست و عادت های قبلی از جمله تفکر برنده برنده و درک و همدلی در خانواده می تواند همکاری را برایتان به ارمغان بیاورد .
باید برنده برنده فکر کنید . نخست دیگری را درک کنید و بعد بخواهید تا شما را درک کنند . به عبارت دیگر باید یاد بگیریم با گوش سوم بشنویم تا با ذهن سوم بیندیشیم و در واقع با گوش دل و با احترام و همدلی بشنویم .
پیش از آنکه ذهن سوم ( یعنی قسمت بین دو ذهن ) خلاق بشود و احتمالات و اختیارات دیگری را بسازد ، باید به نقطه ای برسیم که هر دو طرف آماده ی تاثیرپذیری و فروتنی باشیم . این سطح از وابستگی متقابل به دو انسان مستقل نیاز دارد که ماهیت وابستگی متقابل را بشناسند تا بتوانند تشخیص دهند که کدام یک از اهرم های وابستگی متقابل سبب ایجاد همکاری می شود .
این نوع همکاری مثل دو دو تا می شود چهار تا ، نیست . نوعی همکاری که در آن یک به اضافه یک می شود دو ، نیست .
همکاری در خانواده، موقعیتی است که در آن یک به اضافه یک را نمی توان تخمین زد . و این بالاترین و سازنده ترین سطح وابستگی انسانی است .تفاوت ها را نه تنها تهدید فرض نکنیم بلکه فرصتی مغتنم بشماریم . کلید ایجاد همکاری این است که یاد بگیریم به تفاوت ها احترام بگذاریم . ( حتی آنها را جشن بگیریم) . همکاری در خانواده فقط یک کار گروهی نیست . بلکه کار گروهی خلاق است. و از آن چیز جدیدی به وجود می آید که قبلا وجود نداشته است و آن همدلی و صمیمیت است .
اعضای گروه دلسوز و دوست دار هم هستند و محصول این کار گروهی با تمام کارهای گروهی دیگر متفاوت خواهد بود . ولی این یافته جدید بدون تجلیل از تفاوت ها هرگز به وجود نمی آید .
عالیه ممنونم