و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت ورحمت قرار داد، در این نشانه هائی است برای گروهی که تفکر میکنند. سوره روم –آیه ۲۴
یکى از عوامل مؤثر بر سازگارى و آرامش در زندگى، توجه به تفاوت میان زن و مرد در ابعاد مختلف است. مطالعه جنسیت و تفاوت هاى این دو جنس همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است .
در دین مبین اسلام تفاوت هایى میان زنان و مردان در شاخص فضیلت ها وجود دارد. براى مثال، بعضى از خصلت ها
در میان مردان بدترین و در میان زنان بهترین خصلت است.
امیر المومنین علی (ع) می فرماید : بهترین خصلت های زنان ،بد ترین خصلت های مردان است . همانند تکبر ، ترس ، بخل
زن و مرد در اصل ذات و گوهر انسانى خویش داراى هویتى مشترک هستند، اما از نظر روانى، جسمى و جنسى بایکدیگر تفاوت هاى بسیارى دارند. در مواجهه با زن نیز مرد باید تکریم متناسب با روحیات او را در نظر بگیرد و آن را به جا آورد.
الکسیس کارل مى گوید: اختلاف زن و مرد تنها به شکل ظاهر آنها نیست، بلکه تفاوت عمیق تر از آن است. این تفاوت، از تأثیرمواد ترشح شده از غدد تناسلى در خون ناشى مى شود، به گونه اى که تک تک سلول هاى بدن، به ویژه سلول هاى دستگاه عصبى زن و مرد، نشانه جنسى بر روى خود دارند.
تفاوت هاى فیزیکى
مردها از لحاظ نیرو، قوى تر از زن ها هستند. محققان مى گویند: هورمون ویژه جنسى مرد (تستسترون) اثر فراوانى در تولید پروتئین در بدن دارد و رشد بافت هاى عضلانى را تحریک مى کند. از این رو، مردان براى انجام کارهاى سنگین توانایى بیشترى دارند، ولى با اینکه توانایى جسمى بیشترى دارند، آسیب پذیرى روحى آنان نیز بیشتر است.
مردها از تارهاى صوتى کلفت و ضخیم برخوردارند و داراى صدایى خشن هستند. به عبارت دیگر، مردها از سه سطح زیر و بم آهنگ برخوردارند، در حالى که زنان داراى چهار سطح زیر و بم آهنگ هستند. به همین دلیل، زنان نازک تر ولطیف تر از مردان سخن مى گویند و داراى کشش خاصى هستند. حضرت آدم (علیه السلام) پس از مشاهده حوّا و شنیدن صداى نازک و ظریف او گفت: چه خلقت زیبایی داری ؟
تفاوت جنسى
انسان داراى ۲۹ جفت کروموزوم است که بر روى آنها ذرات ریزى به نام ژن وجود دارد . ژن ها حامل صفاتى از والدین به جنین هستند. از میان این کروموزوم ها، یک جفت کروموزوم جنسى وجود دارد که در خانم ها به صورت xx و در آقایان به صورت XY است. اگر در ترکیب آنها یک کروموزوم Xاززن و یک کروموزم y از ناحیه مرد وجود داشته باشد، فرزندى که به دنیا بیاید پسر خواهد بود و چنانچه هر دو کروموزوم ها x X باشد، فرزند دختر خواهد بود.
بنابراین، جنسیت فرزند را نوع ترکیب کروموزوم مرد مشخص مى کند. این سخن را در زمینه سازگارى همسران، به این خاطر مطرح کردیم که بدانید گرچه مردان اکنون کمتر به دلیل دختر شدن فرزند، به ناسازگارى با زنان رو مى آورند، اما در زمان هاى گذشته مادرانى به دلیل اینکه دختر به دنیا مى آوردند، مورد بى مهرى مردان قرار مى گرفتند. آگاهى از بى تقصیرى مادر در تعیین جنسیت فرزند و غیراختیارى بودن ترکیب کروموزوم ها از ناحیه پدر، راه را براى ناسازگارى میان همسران از این زاویه مى بندد.
از سوى دیگر، نیاز جنسى زنان و مردان متفاوت است. گرچه زن و مرد در روابط جنسى خود به اطمینان و تضمینى نیازمندند، اما نحوه نیازمندى و ارضاى آن در زن و مرد متفاوت است. مردان با برقرارى رابطه جنسى مطمئن مى شوند که شایستگى لازم را داشته و توانسته اند رابطه زناشویى را به نحوى مؤثر برقرار کنند، اما زنان به مهر و محبت و توجه از سوى همسرشان نیازمندند. مردان باید با ابراز محبت و عشق و به کارگیرى جملات عاطفى، این نیاز را برآورده سازند و بدانند که تنها دوست داشتن کافى نیست، بلکه باید آن را ابراز کنند. این نیاز روانى همسر است. در این زمینه، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :« مردى که به همسرش مى گوید: دوستت دارم، بداند این سخن هرگز از قلب همسرش خارج نمى شود »
جان گرى مى گوید: بیشتر مردان از گفتن جمله دوستت دارم به همسرشان اکراه دارند؛ آنها فکر مى کنند تکرار این جمله همسرشان را خسته مى کند، اما گفتن این جمله هیچ گاه اثر بدى ندارد. زمانى که مرد این جمله را به زبان مى آورد،مثل این است که به همسرش امکان مى دهد فرایند دوست داشتن را احساس کند.
توجه به تفاوت هاى زن و مرد و نیازمندى جنسى آنان، نقش مؤثرى در رضایت مندى آنان در زندگى زناشویى دارد. مردان زمینه هاى مناسبى براى ارضاى زودرس دارند، در حالى که زن ها به مقدماتى نیازمندند که مردان باید آنها را تأمین کنند. به همین دلیل، در روایات ما ارتباط جنسى مرد با زن پیش از ملاعبه با او، جفا محسوب شده است.
اسلام با در نظر گرفتن تفاوت زن و مرد در بُعد جنسى، از یک سو مردان را به تأمین مقدمات سفارش کرده است تا خواسته زن تأمین شود و از سوى دیگر، تأمین نیاز جنسى مرد را در هر فرصتى که دلخواه اوست، از وظایف زن شمرده است .
تفاوت عاطفى
زن و مرد هر دو نسبت به دیگران از عواطف برخوردارند. هم مى خواهند دیگران را دوست بدارند و هم مى خواهند دیگران آنان را دوست بدارند، اما ابراز و ظهور عاطفه در زنان و مردان متفاوت است. خانم ها حتى اگر کسى را کمى هم دوست داشته باشند، چنان نشان مى دهند که او را بسیار دوست دارند. در حالى که مردها کسى را که بسیار دوست دارند چنان نشان مى دهند که مقدارى او را دوست دارند. نمایش محبت آنان متفاوت است.
حضرت على (علیه السلام) در نامه ۳۱ نهج البلاغه در زمینه تفاوت میان زنان و مردان مى فرمایند : کاری که به زن واگذار مى کنى، نباید از حیطه مناسبات او بیرون باشد؛ چراکه او گل خوش بویى است و به عنوان متصدى دخل وخرج نباید به کارهاى خشن رو بیاورد.
از آن رو که زنان به ابراز حالت عاطفى به شدت توجه دارند، به گفت وگو نیازمند هستند؛ چون زبان، یکى از مهم ترین ابزارهاى انتقال عواطف است. این مسئله به قدرى مهم است که بعضى گفته اند: زن فقط به گفت وگو نیاز دارد و به نتیجه نمى اندیشد، در حالى که مرد توقع دارد گفت وگو مشکلى را حل کند.
منشأ رفتارهاى زن احساس و عاطفه است و تحمل مسئولیت هاى سنگین و طاقت فرسا آثار روانى نامطلوبى بر او مى گذارد.
زنان در یک زمان حواس خود را به چند موضوع معطوف مى کنند. به همین دلیل، توانایى خود را در تعیین اولویت امور به سرعت از دست مى دهند؛ چرا که تمرکز ندارند و زودتر آشفته مى شوند .
شوند. زن ها به سرعت افسرده مى شوند و گریه مى کنند، اما مردها به ندرت افسردگى خود را نشان مى دهند. به همین دلیل، سطح کیفى نمایش افسردگى از سوى زن ها خیلى عمیق نیست. مردها گرچه دیرتر دچارافسردگى مى شوند، اما اگر افسرده شوند تا مرز خودکشى پیش مى روند.
نمایش عاطفه در زن قوى تر است. از سوى دیگر، تمرکز در مردها قوى تر است. درک و پذیرش این تفاوت ها از بروز ناراحتى هاى احتمالى در خانواده جلوگیرى مى کند. زن ها باید بدانند تمرکز مرد هرگز مقیاس و میزانى براى اندازه عشق و علاقه او به همسر نیست. طبیعى است وقتى مرد با مشکلى در زندگى مواجه مى شود، حالت تمرکز به خود مى گیرد،گویا هیچ مسئله دیگرى در زندگى وجود ندارد و او در قبال دیگران هیچ مسئولیتى ندارد. زن نباید این حالت را به بى توجهى تفسیر کند و فکر کند که او از روى عمد به همسرش بى محلى مى کند. با آگاهی از این موضوع رنجشى براى اوپیش نمى آید، بلکه تلاش مى کند همسر خود را در برطرف کردن مشکل کمک نماید.
مردها نیز باید بدانند زنان در مواجهه با مشکلات به بیان احساسات خود نیازمندند. اگر احساسات خود را ابراز نکنند افسرده مى شوند. آنان به توجه و احترام از سوى همسر احساس وابستگى مى کنند. نیاز آنان در چنین مواقعى موعظه و امر و نهى نیست، بلکه آنان تشنه محبت و عشق هستند.
آگاهى از تفاوت ها و توجه به آن باعث مى شود زن و مرد نه تنها در تأمین خواسته هاى یکدیگر موفق تر باشند، بلکه موجب مى گردد در تأمین خواسته هاى خود نیز به توفیق بیشتر و بهترى دست یابند. وقتى زن بداند تحریک پذیرى مرد در برابر محرک هاى بصرى بسیار بیشتر از سایر محرکات است و مرد بداند زن در برابر تحرکات لمسى حساسیت بیشترى دارد، بهتر مى تواند خواسته هاى خود و همسرش را تأمین کند.
لمبروزو روان شناس معروف در کتاب روح زن می نویسد :
اگر زنى خودنمایى در برابر دیگران را پیشه خود مى سازد به این دلیل است که پاسخ عواطف درونى خود را نزد شوهرش نیافته است تعدیل خصلت خودنمایى در زن با تأمینى که مرد برقرار مى سازد، ممکن مى شود.
تفاوت در نیازهاى طبیعى
در طبیعت زنان نیاز به مراقبت، درک و احترام، و در طبیعت مردان نیاز به اعتماد، پذیرش و قدردانى دیده مى شود. هرچه مردان به توجه و مراقبت از زنان بیشتر رو آورند اعتماد بیشترى را از آنان کسب مى کنند. در حقیقت، ارضاى نیاز طبیعى زن (مراقبت) باعث مى شود که نیاز طبیعى مرد (اعتماد) تأمین شود. از سوى دیگر، اگر زن به مرد اعتماد کند و او را مدیر و مسئول زندگى مشترک بداند، مرد انرژى مى گیرد و بیش از پیش به مراقبت از همسر خود مى پردازد. پس ارتباط میان تأمین این نیازها دوسویه است .
اگر مردان درک بیشترى نسبت به نیازهاى زنان داشته باشند و زنان احساس کنند بهتر درک شده اند، به همان اندازه بیشتر پذیراى مردان هستند. بى شک، کمک هریک از همسران به دیگرى در حقیقت کمک به خودشان محسوب مى شود و آثار مطلوب آن غیرمستقیم به خودشان برمى گردد. همچنین وقتى زنان حالت پذیرش مرد را تقویت مى کنند، مردان درصدد درک بیشتر آنان برمى آیند. بازتاب چنین رفتارى تکامل روانى آنهاست. وقتى مرد به انتخاب همسر احترام مى گذارد، باقدردانى و سپاس گزارى او مواجه مى شود. زنان در برابر احترامى که از همسر مى بینند، به قدردانى از او که از نیازهاى طبیعى مردان است مى پردازند. زنان نیز چون به احترام نیاز دارند، وقتى از همسر قدردانى مى کنند در واقع، نیاز به احترام خود را تأمین مى کنند.
جان گرى مى گوید: در صورتى که زن مورد احترام قرار نگیرد، روابط جنسى مختل مى شود؛ زن شروع به اذیت کردن همسر مى نماید، رفتارى سلطه گرانه و پر مدعا به خود مى گیرد و احساس ناامنى و بى لیاقتى مى کند. زن حتى اگر در محل کار خود مورد احترام قرار گیرد، ولى همسرش به احساس اواحترام نگذارد،باز هم احساس شایستگى نمى کند.
پوریس آنکو مى گوید: زن باید نیازها و احساساتش را به همسرش بشناساند؛ چون مرد قادر به خواندن زن نیست. با بیان احساسات، همسران اطمینان خاطر پیدا مى کنند و وحشت طرد شدن را کنار مى گذارند.
جزئى نگرى از ویژگى هاى زنان و کلى نگرى از ویژگى هاى مردان است. زنان دید و حواسى باز و مردان دید و حواسى متمرکز دارند. مردى که توجه داشته باشد همسر او به طور طبیعى در جست وجویى باز و گسترده گام مى نهد، سؤال هاى فراوان زن او را کلافه نمى کند و زنى که بداند مرد بر کلیات متمرکز مى شود، توضیح ندادن بسیارى از موارد در ابعاد مختلف زندگى را چندان دور از انتظار نمى بیند و زمینه هاى سازگارى بیشتر فراهم مى شود.
تفاوت در تفکر
تفکر داراى اقسامى است که از آن جمله، مى توان به تفکر ابتدایى، تفکر انتزاعى، تفکر حل مسئله و… اشاره کرد.
تفکرانتزاعى که به استنباط و به دست آوردن مفاهیم از نمونه ها نیازمند است، گرچه در میان زن و مرد دیده مى شود، اما در میان زنان اجزاى این تفکر بسیار ریز و جزئى است و مردان در تفکر انتزاعى کل گرا هستند. به همین دلیل، زنان براى فکر کردن و تصمیم گرفتن به دقت بیشترى نیازمندند، در حالى که مردان به خاطر کلى نگرى زودتر پاسخ مى دهند و سرعت تصمیم گیرى بیشترى دارند.
در تفکر حل مسئله، که نوعى از تفکر انتزاعى است، انسان با یک دسته از معلومات به سراغ حلّ برخى از مجهولات مىرود. مردان براى حلّ یک مسئله زمان کمترى مى خواهند؛ چون تمرکز دارند. در نتیجه، درصد اشتباه و انحراف از استاندارد در زنان بیش از مردان است و تفکر حل مسئله زنان به کندى پیش مى رود. گرچه دامنه کمّى تفکر زنان پیش از مردان است، اما مسائل پیچیده و دقیق را نباید به آنان واگذار کرد؛ چراکه رأى آنان در پیچیدگى ها از ضمانت صحت بالایى برخوردار نیست.
تفاوت ها در ایجاد رابطه محبت آمیز و عاشقانه میان همسران نقش بسیار مؤثرى ایفا مى کند. پذیرش این واقعیت اساسى
که زن و مرد با هم تفاوت دارند، براى ایجاد روابط مثبت و عاشقانه میان همسران ضرورى است. باید زن و مرد یاد بگیرند
به تفاوت هاى یکدیگر احترام بگذارند تا نسبت به هم احساس نزدیکى و صمیمیت بیشتر نمایند. قرآن کریم مى فرماید:از نشانه هاى الهى این است که خداوند از خودتان همسرانى خلق کرد تا در کنارشان آرام گیرید و میان شما مودت و رحمت قرار داد.
تفاوت هاى مکمل سبب کشش خاصى میان همسران است و این کشش احساس مرموزى به نام عشق را به وجود مى آورد که خانواده را به زیباترین جلوه هستى تبدیل مى کند. عشق واقعى در سایه پذیرش تفاوت ها میسر می شود .
گاهى علت اختلال در روابط و پیدایش قضاوت هاى ناعادلانه از سوى زنان نسبت به مردان ناشى از تحمیل عقیده فمینیستى است. شعار برابری زن و مرد و نپذیرفتن تفاوت ها باعث مى شود قضاوت منفى حاصل شود. انتظارات برخاسته از فقدان تفاوت میان زن و مرد باعث مى شود از مردها با تعابیرى همچون دشمن و متجاوز یا سلطه گر یاد شوند . غافل از اینکه با این تصویر گاهى از زنان نیز با تعابیرى همچون عقب مانده یا بی عرضه یاد می شود که هر دو رویکرد نتیجه بی توجهی به تفاوت هاست .
با پذیرش تفاوت ها از جانب زن و مرد ، شور و نشاط و هیجان به زندگی زوجین وارد می شود و جاذبه زن و مرد نسبت به هم بیشتر می شود .
اصل تعادل یکى از عوامل تأثیرگذار بر تنظیم زندگى مشترک به سوى رشد و تعالى است. خروج از تعادل، یعنى افراط و
تفریط، هر دو انحراف و خروج از راه صحیح است. بسیارى از اختلالات روانى در جامعه بشرى به رعایت نکردن تعادل
در زندگى مربوط است. مردان براى تعادل باید در کنار زنان قرار گیرند و خود را متعادل سازند. همچنین زنان نیز براى
ایجاد تعادل در وجود خود به مردان نیازمندند. ترکیب نیروى زنانه و مردانه باعث به وجود آمدن کمال مى شود. مرد در
حالت مردانه مى تواند مغرور، خودمحور و خودخواه به نظر آید و به نیازمندى هاى دیگران توجه نداشته باشد، اما زن در
حالت زنانه بیش از حد به فکر دیگران به نظر مى آید و خود را فراموش مى کند و به دیگران مى اندیشد.
تنها راه گریز از انحراف افراط و تفریط، رسیدن به تعادل است. جذب کیفیت روانى مردانه به سوى کیفیت هاى زنانه
بسترى براى ایجاد تعادل است. مردان با خصلت مردانه خود زمینه تکمیل بخش توسعه نیافته زنان، و زنان با خصلت زنانه
خود باعث تکمیل بخش توسعه نیافته مردان مى شوند. سردى مرد با گرمى زن، تهاجمى بودن با همسازى، قاطعیت با
انتقادپذیرى و قدرت با عشق او متوازن مى شود. براى مثال، مردان درون گرا هستند و به سکوت گرایش بیشترى دارند.
حضور یک زن در زندگى مشترک، که داراى دید گسترده اى است و به سخن گفتن گرایش دارد، مرد را از حالت سکوت
خارج مى کند و به سکوت او تعادل مى بخشد. همچنین زنان که بر اثر دید گسترده خود، سطحى گرا هستند و نمى توانند
تمرکز کنند، با حضور یک مرد در زندگى مشترک، که متمرکز مى بیند، در سطحى گرایى تعدیل مى شوند.
قرآن زندگی خانوادگی را بهترین و کامل ترین نوع زندگی برمی شمارد و آن را اساس فطرت و غریزه طبیعی انسان می
داند و هرگونه زندگی در بیرون از چارچوب زندگی خانوادگی را زندگی ناقص و معیوب قلمداد می کند. در تحلیل قرآنی
از همان آغاز آفرینش مرد، جفت و زوجی برای همسری وی از نفس و جانش آفریده شده که افزون بر نیازهای روحی و
روانی و جنسی، زمینه تکامل و کمال یکدیگر را فراهم می آورند . به سخن دیگر زن و مرد در زندگی خلقی و دنیوی
خویش موجوداتی وابسته به یکدیگر هستند و مرد به عنوان قوام و ستون زن و همسر خویش شناخته می شود که بدان
تکیه کرده به کمال خویش می رسد. از این رو در تحلیل قرآن از زن در دنیا به عنوان جفت و همسر مرد یاد می شود که
باید با تکیه بر مرد و قوامیت او به کمال خویش دست یابد . این گونه است که زن و مرد به عنوان همسران می بایست در
کنار هم باشند تا به کمال لایق و شایسته خویش برسند وگرنه دچار نقص و کمبود و عیب خواهند بود.