طبق تعریف، طلاق فرایندی است که با تجربه بحران عاطفی هر دو زوج شروع میشود و با تلاش برای حل تعارض از طریق ورود به موقعیت جدید با نقشها و سبک زندگی جدید خاتمه مییابد.(گاتمن[۱]،۱۹۹۳) طلاق در لغت به معنی گشودن گره و رهاکردن است. در فقه اسلامی در تعریف طلاق گفته اند: طلاق عبارت است از زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص.
بعضی از استادان حقوق فرانسه طلاق را چنین تعریف کردهاند: طلاق قطع رابطهی زناشویی به حکم دادگاه، در زمان حیات زوجین، به درخواست یکی از آنان یا هر دو است.
دکتر کاتوزیان درتعریف طلاق بیاننمودهاند: «طلاق ایقاعی است تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه زنی را که به طور دائم در قید زوجیت اوست، رها میکند».
طلاقهای نابجا و بیموردی که به صورت عجولانه و در اثر عدم مدیریت مناسب و منطقی مشکلات خانوادگی به ویژه در سالهای اولیه زندگی مشترک با تراضی و توافق شتابزده زن و شوهر واقع میشوند، از آسیبهای کاملا جدی است که نهاد خانواده را با چالشهای عدیده مواجه میسازد(بالوی و بیات،۱۳۸۷، ص۵۶۶).
طلاق از دیرباز در قوانین و شرایع مختلف با حدود و قیودی پذیرفتهشدهاست. در یونان و روم طلاق را میشناختند و حتی از آن سوء استفاده میکردند.
در عرف ژرمنی نیز طلاق وجود داشت و اختیار آن، مانند سایر جوامع شوهرسالاری، اصولا به دست شوهر بود. در اغلب ادیان و مذاهب مانند اسلام، زردشت، یهود، پروتستان و ارتدکس (از شاخه های دین مسیح) طلاق با شرایطی پذیرفته شده است. اما در مذهب کاتولیک طلاق تا این اواخر به کلی ممنوع بودهاست (جلالی، ۱۳۸۸،ص ۳۷).
در بابل، رئیس خانواده میتوانست درمواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمیشد، وی را طلاق دهد؛ همچنین اگر زنی بیماری مزمنی داشت، مرد بدون آن که او را طلاق دهد، میتوانست زن دیگری اختیار کند و همسر اول اختیار داشت یا به خانهی پدرش برگردد و یا با وضعیت موجود بسازد. مطابق قوانین آن دیار، چنان که زن مورد بیمهری همسر خویش قرار میگرفت، میتوانست در صورت اثبات آن در محکمه و یا رای محکمه به خانهی پدری خود بازگردد و در صورت طرح دعوا و عدم امکان اثبات خود، مرد میتوانست وی را در رودخانه غرق کند (همان، ص۳۹).
در میان ایرانیان، به پیروی از آیین زرتشت، پیمان زناشویی به آسانی قابل انحلال نبوده است. طلاق یک تاسیس قضایی و منوط به رای دادگاه خاص بوده است؛ یعنی اگر شوهری می خواست علقه زوجیت را بگسلد، میبایست شکایت خود را نزد قاضی که «کهنه» نامیده میشد، ببرد. پس از رسیدگی چنانچه قاضی تشخیص میداد که زوجین میتوانند زندگی زناشویی را ادامه دهند، آنان را به زندگی مشترک مجبور مینمود. هرگاه تقاضای طلاق هرکدام از زوجین با دلیل موجه بوده و قاضی را برای طلاق قانع میساخت، برای صدور حکم طلاق، اخذ رضایت طرف مقابل لازم بود .
موجبات طلاق در آیین زرتشت و به تبع آن میان ایرانیان قدیم عبارت بود از: عنن مرد و عدم درمان وی تا حداکثر سه سال، امتناع مرد از انفاق به زوجه در مدّت سه سال، بد رفتاری شوهر با زوجه به حدی که زن در زندگی با او دچار عسروحرج شده و نصیحت مرد موثر واقع نگردد و بالاخره اینکه هرگاه مرد پنج سال غایب بوده و خبری از زنده بودن او نرسیده باشد (آذرگشسب ،۱۳۶۳،ص ۹).
استاد مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام مینویسد: هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار ندادهاست، و در هیچ عصری مانند این عصر عملًا بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبودهاست.
با توجه به مشکلات خانوادگی در جامعه و بالارفتن میزان طلاق، شناسایی عوامل تأثیرگذار و مرتبط با تعهد زناشویی و برنامهریزی آموزشهای مبتنی بر این یافتهها میتواند در پیشگیری از اختلافات زناشویی و پربارکردن ارتباطات میان زوجین، به ویژه افزایش تعهد زناشویی کمک نماید.
از نظر هالفورد[۲] (۲۰۰۱) آمار طلاق معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی است و از نظر گاتمن[۳](۱۹۹۳) اکثر زوجینی که از هم جدا شده و یا طلاق میگیرند ابتدا یک دوره آشفتگی رابطه را تحمل و سپس به جدا شدن فکر میکنند.
طلاق از پدیدههای آسیبزا است که با رضایت زناشویی رابطه نزدیک و تنگاتنگ دارد. در واقع فقدان یا کاهش احساس رضایتمندی زناشویی، خود میتواند سبب ایجاد محرکی برای تصمیم به جدایی و طلاق شود. که آثار مخرب و مهلک آن نیز بر کسی پوشیده نیست (وایت؛ کلین[۴] ۲۰۰۸).
زوجهایی که از همسرشان بی وفایی میبینند و تحت تأثیر آن از همسرشان جدا میشوند، هیجانهای منفیتری را تجربه میکنند تا کسانی که به دلیل بیماری، نازایی و… جدا میشوند. بهعلاوه، طلاق توافقی در مقایسه با طلاق اجباری تأثیر منفی کمتری بر افراد دارد. در مقابل، نوع زندگی زناشویی نیز مهم است. افرادی که زندگی رضایت بخش و شادی داشتهاند، در مقایسه با افرادی که دائماً در تعارض و کشمکش بودهاند، دشوارتر با پدیدهی طلاق کنار میآیند؛ زیرا در بسیاری از این افراد، طلاق عاطفی زودتر از طلاق قانونی اتفاق میافتد(قهاری، ۱۳۹۱، ص۱۲).
از نظر دکتر جانگاتمن[۵] علایمی که پیشبینیکننده طلاق هستند عبارتند از:
– شروع یک مشاجره با شدت زیاد
– انتقاد از همسر به جای گلایه کردن
– نشان دادن تنفر و انزجار
– دفاعی بودن زیاد
– فقدان تأیید طرف مقابل در روابط
– زبان بدنی منفی (سایت رسمی موسسه گاتمن)[۶]
با توجه به اینکه بسیاری از
اختلافات زوجین ناشی از عدم اطلاع کافی از حقوق و وظایفشان در مقابل یکدیگر میباشد.
بنابراین لازم است در راستای پیگیری سیاست بهداشت قضایی، دورههای آموزش کوتاهمدت
در ابتدای ازدواج برای زوجین برگزار گردد. با توجه به این که اکنون شرکت در کلاسهای
تنظیم خانواده در ابتدای ازدواج اجباری است، میتوان دوره آموزش رفتار در خانواده
از نظر روانشناسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی را نیز با هماهنگی قوه قضاییه و
سازمان بهزیستی در ابتدای ازدواج برگزار و
شرکت زوجین را اجباری نمود تا دختران و پسران جوان با آگاهی و اطلاعات بیشتری
مبادرت به تشکیل خانواده نمایند و با وظایف خود در خانواده آشنا شده و آثار عدم
انجام تکلیف در مقابل دیگری را بدانند(زیرک باروقی، عباسی،۱۳۹۷).
[۱] John Gottman
[۲] Halford
[۳] Gottman
[۴] James M. White, David M. Klein
[۵] Dr. John Gottman
عباسی، وحیده؛ (۱۳۹۷)، بازشناسی معنایی خیانت زناشویی از نظر زنان ایران ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان