وظایف روانشناختی زوجها
مفهوم وظیفه روانشناختی که اریکسون[۱](۱۹۵۰) ارائه داده بود، بعدها توسط والرستین[۲](۱۹۹۳)، به عنوان یک روش مفید برای توصیف شیوهی زندگی زوجهای سالم توسعه پیدا کرد. این مدل ممکن است امروزه که زوجها نسبت به گذشته در سنین بالاتری ازدواج میکنند، مفیدتر باشد.
یکی از راههای بررسی مراحل تکامل زوج، بررسی این موضوع است که زوجها وظایف روانشناختی را چگونه انجام میدهند؟ زمان و مکان نمی تواند این وظایف را محدود کند و به سن زوجین یا حتی رفتارهای گذشته افراد، ارتباطی ندارد. این وظایف عبارتند از :
تحکیم استقلال روانشناختی و ایجاد ارتباطات جدید با خانواده اصلی
این تکلیف شرط لازم برای همراه شدن زوج با یکدیگر در مسیر زندگی است که از طریق این وظیفه زن و شوهر از خانوادههای اصلی جدا میشوند. و در عین حال توانایی این را دارند که ارتباط سالمی به شکل جدید با آنها برقرار کنند.
جدا شدن از خانواده اصلی به معنی پشت کردن به آنها نیست بلکه، به معنی تغییر در شیوه و میزان و نوع ارتباط با آنهاست.
نقشهای جدید گاهی اوقات در هویت فرد تغییر ایجاد میکنند. انتظارات افراد ممکن است تحت تأثیر تعهدات محلی شکل بگیرند. در این مرحله، زوج پختهتر میشود و زن و شوهر در عین حال که به هم وابسته هستند احساس زندگی آزاد را نیز دارند. همچنین زوج نسبت به یکدیگر احساس مسؤولیت پیدا میکنند.
ایجاد هویت زوجی و باهم بودن در مقابل خودمختاری
این وظیفه شامل ایجاد رابطهای دو نفره است که در آن واژه ی «ما» معنی پیدا میکند. یعنی اصطلاح «من» از حالت انفرادی که بیشتر خودمحورانه بوده تغییر شکل پیدا کرده و در حقیقت «من» به عنوان بخشی از «ما» تلقی میگردد.
زمانی که فرد علایق شخصی خود را که کاملاً خودمحورانه بوده، رها میکند و در عوض، رفاه و آسایش را در رابطهی زوجی دنبال میکند، دوستی و صمیمیت و عشق شکوفا میگردد. در این حالت زوجها علایق فردی را درون رابطهی زوجی جستوجو میکنند.
نزدیک شدن زوج به هم، مستلزم این است که زوج به یکدیگر دسترسی داشته باشند و هر دو آنها علایق فردی و خودمحورانه را تا حدودی کنار بگذارند تا هویت زوجی رشد کند. البته در رابطهی زوجی قطعاً فراز و نشیبهایی وجود دارد که زوج باید آنها را برای بهبودی رابطه تحمل و کنترل کنند.
ایجاد هویت جنسی زوج
هویت جنسی به فراوانی، شدت و کیفیت ابراز احساسات جنسی در رابطهی بین زن و شوهر اطلاق میشود. این وظیفه نوعی پیوند و نزدیکی احساس را در زوج ایجاد میکند. این هویت زمان و مکان را برای فارغ شدن از استرسها و رنجهای زندگی فراهم میکند.
رابطهی جنسی رضایتبخش از هویت جنسی سالم نشأت میگیرد و مستلزم تعهد زوج نسبت به هم است. زوجها باید بتوانند تعادلی بین نیاز به رابطهی جنسی و رابطهی صمیمانه برقرار کنند.
شکل دادن ازدواج به عنوان یک حوزهی اطمینان بخش و پرورش دهنده
رابطهی زوج موقعیتی را فراهم میکند که در آن شکستها، تلاشها، شرایط و ترسهای زوج در یک جو حمایتی و مراقبتکننده، مد نظر قرار میگیرد. به عبارتی رابطهی زوجی میتواند برای زن و شوهر التیامدهنده و آرام بخش باشد. هر عضو زوج باید در لحظهی وقوع استرس به راحتی به همسرش دسترسی داشته باشد. این تکلیف اهمیت زیادی دارد، به این دلیل که افرادی که احساس میکنند نیاز به مراقبت و پرورش آنها در رابطهی زوجی برآورده نمیشود ممکن است به روابط خارج از ازدواج گرایش پیدا کنند. گاهی نیز ممکن است این افراد وقت خود را برای کار، دوستان، خانوادهی اصلی و یا فعالیت نه چندان مهم دیگری صرف کنند که در آنها همسرشان حضور ندارند.
والد بودن
زمانی که زوج ها تصمیم می گیرند بچهدار شوند، باید فضای روانشناختی رابطه را برای پرورش فرزند آماده کنند. این فضا باید به گونهای در زوج آمادگی ایجاد کند که بتوانند ضمن پرورش فرزند از ایجاد لطمه به رابطهی خود جلوگیری کنند. در این شرایط انعطافپذیری نقش زوجها ضروری است زیرا رابطهی زوج با به دنیا آمدن فرزند تغییر کرده و شکل جدیدی به خود میگیرد .
مطرح کردن سوالاتی از قبیل سوالات زیر میتواند میزان انعطافپذیری نقشها را ارزیابی کند:
هر عضو زوج درباره ی مراقبت از فرزند چه انتظاری از همسر خود دارد؟
کودکان به چه میزان اجازه خواهند داشت وقت خود را با والدین سپری کنند؟
جنسیت فرزند تا چه اندازه ای برای زوج اهمیت دارد؟
ایجاد رابطه ای جالب و جذاب
زنده و شاداب نگه داشتن ازدواج با ایجاد تجارب جدید و جالب اهمیتی بیشتر از خود ازدواج دارد. رابطهی زوجی را میتوان به نهالی تشبیه کرد که اگر مراقبت نشود پژمرده میشود. یک ازدواج خوب، احساس تکراری بودن را در زوج ایجاد نمیکند. رابطهی جذاب با هیجان و شوق همراه است.
تجارب لذت بخش زوج در کنار هم، بخشی از خاطرههای مشترک آنها را تشکیل میدهد که در شرایط سخت به زوج کمک میکند سرزنده و شاداب بمانند. این تجارب لذت بخش از ایجاد احساس خمودی و کسالت در رابطهی زوج جلوگیری کرده و باعث میشود استرسهای مختلف زندگی نتوانند به احساس زوج لطمه وارد کنند.
ایجاد دیدگاهی دوگانه که ایدهآلهای اولیه را با واقعیت موجود ترکیب میکند
سرزنده نگه داشتن عشق به این معنی است که هر عضو زوج ضمن اینکه همان شور و شوق اوایل ازدواج را دارد از تغییرات در شیوهی ابراز عشق نیز آگاه باشد.
با گذشت مدتی از ازدواج، زوجها واقعیات زندگی را بیشتر درک میکنند و ممکن است شیوههای ابراز محبت آنها نسبت به اوایل زندگی تغییرکرده و واقع بینانهتر شود. لازم است زوج هر چند وقت عواملی که آنها را به هم علاقمندکرده، به خاطر آورند و به آنها به عنوان حالتهای مخصوص و منحصربفرد و لذت بخش نگاه کنند. این عوامل باید به عنوان قابلیتهایی که میتوانند به بقای طولانی رابطه کمک کنند تلقی شوند.
در عین حال زوجها باید بپذیرند که
حالتهای اولیه غیرواقع بینانهتر بوده و لازمهی ازدواج موفق، تطابق آن ایدهآلها
با واقعیتهای زندگی است.
[۱] Erikson
[۲] Wallerstin
دکتر علی محمد نظری (۱۳۸۶)، مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی