رهایی از تله های زندگی:
« رهاشدگی»
اگر شرایط در دوران کودکی به گونه ای باشد که شخص نتواند احساس امنیت کند، ممکن است در تله زندگی« رهاشدگی » گرفتار شود.
شخصی که در این تله زندگی گرفتار شده است، هر لحظه احساس می کند افرادی که دوستشان دارد، وی را ترک می کنند و در نهایت به تنهایی و بی پناهی دچار می شود. دائم احساس می کند نزدیکان خود را به دلیل مرگ از دست می دهد . ترس وی از تنهایی است .
او می ترسد افراد مورد علاقه اش ، فرد دیگری را به وی ترجیح دهند. به همین دلیل به افراد نزدیک خود به گونه ای افراطی وابسته می شود. وی با رفتارهای حاکی از وابستگی بیمارگونه، کاری می کند که نزدیکانش از وی دوری کنند. ممکن است جدایی های معمولی و عادی زندگی نیز وی را آشفته و عصبانی کند.
« بی اعتمادی- بدرفتاری»
اگر شرایط در دوران کودکی به گونه ای باشد که شخص نتواند احساس امنیت کند، ممکن است در تله زندگی« بی اعتمادی-بدرفتاری » گرفتار شود.
تله زندگی «بی اعتمادی – بدرفتاری » باعث می شود که انتظار داشته باشید که دیگران به شما صدمه بزنند یا به نحوی با شما بدرفتاری کنند. دایم در این هول و هراس به سر می برید که دیگران سر شما کلاه بگذارند ، به شما دروغ بگویند، رو دست بخورید، تحقیر شوید یا به شما آسیب برسانند و از شما سوءاستفاده کنند.
زمانی که در دام این تله زندگی افتاده باشید، برای حمایت از خویشتن، پشت دیوار بی اعتمادی سنگر می گیرید. به دیگران اجازه نمی دهید با شما صمیمی شوند. نسبت به نیت دیگران مشکوک و بد گمان هستید و بد ترین خیال ها را در ذهن خود می پرورید. انتظار دارید که دوستانتان به شما خیانت کنند و با شگردهای مختلف سعی می کنید با دیگران رابطه برقرار نکنید. رابطه شما با دیگران سطحی و تظاهرآمیز است. واقعاً نمی توانید با دیگران صمیمی شوید و با آنها راحت حرف بزنید.
جفری یانگ- ژانت کلوسکو