جو عاطفی خانواده

تعریف مفهومی  جو عاطفی خانواده

منظور از جو عاطفی خانواده نحوه‌ی ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده باهم است. جو عاطفی خانواده نظر افراد خانواده نسبت به هم احساسات و علاقه آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت آنها در کارهای هم و همکاری یا رقابت آنها با یکدیگر، نحوه ارتباطشان را نشان می‌دهد (شریعتمداری، ۱۳۷۴، به نقل از بنانی، برجعلی، امینی، خدابنده،  ۱۳۹۷، ص ۱۰۲).

ازدواج

ازدواج نوعی پیوند اجتماعی صمیمانه و عمیق میان زن و شوهر است که می‌تواند منشا خوشی و شادمانی و یا رنجی عمیق برای آنها شود (پورمحسنی کلوری، ۱۳۹۲). برای اکثر افراد ازدواج یک رابطه صمیمانه است که در آن به‌واسطه صمیمیت، نیاز عاطفی زوجین برآورده می‌شود. به همین علت وجود مشکلات در زمینه صمیمیت، یکی از مهم‌ترین دلایل افراد برای مراجعه جهت دریافت مشاوره زناشویی است و افزایش صمیمیت اغلب به عنوان یکی از اهداف زوج‌درمانی و مشاوره زناشویی در نظر گرفته می‌شود (لارنسی، بارت و راوین، ۲۰۰۵).

     نقش محافظت‌کنندگی ازدواج در بهزیستی جسمانی و روانی زوجین در پژوهش‌ها به طور گسترده مورد تایید قرار گرفته است (کار و اسپرینگر، ۲۰۱۰)؛ با وجود این، تحقیقات نشان می‌دهد که این اثرات مشروط به کیفیت زناشویی هستند. به عنوان مثال، نتیجه بررسی‌ها نشان داد که ۵۷ درصد از افرادی که از زندگی زناشویی‌شان خرسند هستند در سایر جنبه‌های زندگی شخصی و اجتماعی نیز خرسند بودند و تنها ۱۰ درصد از افرادی که از زندگی زناشویی‌شان راضی نبودند از سایر جنبه‌های زندگی شخصی و اجتماعی رضایت داشتند (فینکل، اسلوتر، لاچیس، والتون و گراس، ۲۰۱۳).

خانواده

     خانواده را موسسه یا نهاد اجتماعی معرفی کرده‌اند که ناشی از پیوند زناشویی زن و مرد است و در آن اعضای خانواده که شامل زوجین و فرزندان و گاهی هم اجداد و نوه‌هاست براساس هم زیستی مسالمت آمیز، صفا، صمیمیت، انس و تفاهم مشارکت و تعاون زندگی می‌کنند. خانواده‌ها معمولا واحدی کوچک متشکل از حداقل دو یا سه نفر است ولی از نظر اهمیت آن را از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی و نخستین منبع سازندگی و پرورش نسل و عالی‌ترین سرچشمه خوشبختی و غنی‌ترین منبع عاطفه دانسته‌اند.  از جمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل‌های سالم و سازنده میان انسان‌ها و برقرار بودن عشق به هم نوع و ابراز صمیمیت وهمدلی به یکدیگر است. روان‌شناسان، خانواده را محل ارضای نیازهای مختلف جسمانی و عقلانی و عاطفی می‌دانند (تابع جماعت، ۱۳۸۷).

     خانواده را می‌توان یک واحد عاطفی و شبکه‌ای از روابط درهم تنیده‌ای دانست که از پیوند زناشویی زن و مرد بنا نهاده می‌شود و رضایت یک فرد از زندگی زناشویی به منزله پیوند زناشویی زن و مرد رضایت وی از خانواده محسوب می‌شود و رضایت از خانواده به مفهوم رضایت از زندگی بوده و در نتیجه تسهیل در امر رشد، تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه را دربر خواهد داشت. می‌توان رضایت‌زناشویی را به عنوان یک موقعیت روان‌شناختی‌ در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمی‌آید بلکه مستلزم تلاش هردو زوج است (حافظی و جامعی نژاد، ۱۳۸۹).

      خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می‌گیرد، دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تاثیرات محیطی که فرد دریافت می‌کند، از محیط خانواده است و حتی تاثیرپذیری فرد از دیگر محیط‌ها می‌تواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه‌گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد. عواملی چون شخصیت والدین، سلامت روانی و جسمانی آن‌ها، شیوه‌های تربیتی خانواده، شغل و تحصیلات والدین، وضعیت اقتصادی و فرهنگی، محل سکونت، حجم و جمعیت، روابط اجتماعی و بسیاری متغیرهای دیگر در خانواده وجود دارد که شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تاثیر قرار می‌دهند (رضایی، ۱۳۸۸).

 خانواده با وجود این که اولین واحد اجتماعی شناخته می‌شود، دارای پیچیدگی‌های فراوانی است؛ به طوری که شناخت آن و تاثیرات و کارکردهای آن بسیار مورد توجه صاحب نظران مختلف بوده است و بر این اساس کارکردهای متفاوتی نیز برای آن ارائه شده است.

سیستم زناشویی

      نظر به اینکه خانواده در حکم یک سیستم تلقی می‌شود و پیوند زناشویی یکی از سیستم های فرعی مهم آن به شمار می‌رود. هسته نخستین و اصلی خانواده، سیستم کوچکتری است که سیستم زناشویی نام دارد. در این خرده سیستم، زن و شوهر به یکدیگر پیوند می‌خورند و شالوده کانون خانواده را پی ریزی می‌کنند. طبعا چنین کانونی که بر اساس عشق، تعهد و روابط صمیمانه پایدار شکل می‌گیرد، بر تک تک اعضای خانواده تاثیر  عمیق و شگرفی دارد. ازدواج موفق و شاد بهترین پشتوانه کارکرد سالم و مطلوب خانواده است. چنین پیوند مبارکی زمینه را برای اجرای شیوه های مناسب فرزندپروری، بروز سازگاری و رشد بهنجار کودکان را فراهم می‌سازد(هترینگتون، ۱۹۹۹). کیفیت روابط زن و شوهر بر کیفیت روابط آنان با فرزندان عمیقا اثر می‌گذارد. پزوهش‌ها نشان می‌دهد که وقتی زن و شوهر از حمایت عاطفی یکدیگر برخوردارند، خود را بیشتر درگیر تربیت فرزندان می‌کنند و در امر فرزندپروری بیشتر از خود مهر و عطوفت، حساسیت و شایستگی نشان می‌دهند (گاتمن، ۱۹۹۷).

     غنای عاطفی و صمیمیت حاکم بر رفتار متقابل زن و شوهر نسبت به هم، به آنان فرصت می‌دهد تا با آرامش و بدون نگرانی با کودکان خود تعاملات رفتاری دلچسب و لذت بخش داشته باشند. همچنین برخی از پژوهشگران (از جمله کتز و گاتمن، ۱۹۹۳، ۱۹۹۶) دریافته‌اند که نه تنها میزان تعارض بین زن و شوهر، بلکه روش غلبه بر آن نیز می‌تواند آثار زیانباری بر سازگاری و رشد کودکان داشته باشد. در خانواده‌هایی که بین زن و شوهر تعارض و کشمکش همراه با عناد و خصومت وجود دارد، کودکان ناسازگاری، به ویژه رفتارهای پرخاشگرانه و نافرمانی از خود بروز می‌دهند (حقیقی، شکرکن، موسوی شوشتری، ۱۳۸۱).

    روابط در خانواده

هیچ نهادی چه از بعد قدرت و چه از بعد تأثیر گذاری نمی‌تواند با خانواده برابری کند. خانواده می‌تواند بین افراد پیوندهای ناگسستنی ایجاد کند. دلبستگی به پدر و مادر و همشیرها غالباً بصورت مادام‌العمر است و این روابط، به عنوان الگو برای روابط در دنیای بزرگتری چون محله، مدرسه و اجتماع عمل می‌کنند (پارک و بوریل، ۱۹۹۸). خانواده تشکلی طبیعی است که الگوهای گوناگون مراوده را در گذر زمان به خدمت می‌گیرد. این الگوها ساخت خانواده را شکل می‌دهند و ضمن تعیین نقش اعضای خانواده، حیطه رفتار هر یک از اعضاء را مشخص نموده و تبادل نظر میان آنها را تسهیل می کنند (مینوچین و فیشمن، ۱۳۸۱ ). روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می‌توان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخش هایی دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند . کودکان، زبان، مهارت ها و ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی خود را در خانواده یاد می‌گیرند. خانواده محل شکل گیری هویت فرد و خاستگاه هویت انسان است (مینوچین، ۱۳۷۴ ). همه مردم در همه سنین جهت اخذ اطلاعات، دریافت کمک و تعاملات جذاب و لذت بخش به خانواده رجوع می‌کنند. وجود ارتباطات صمیمی و راضی کننده، پیش بینی کننده سلامت جسمانی و روانی در سراسر گستره رشد افراد است (پارک و بوریل، ۱۹۹۸ ). تأثیر گذاری خانواده بر فرزندان را از یافته های یکی از بررسی ها می توان دریافت که با بیش از ۱۰۰۰ کودک از ۱۰ شهر آمریکا بوسیله گروهی دانشمند صورت گرفت. برخی از کودکان در خانه بزرگ شده بودند و بعضی، مدت زمان کوتاه یا بلندی مهد کودک رفته بودند. نتیجه اصلی آن بود که خانواده مهم‌ترین تأثیر را بر شخصیت و منش کودکان ۳ ساله داشت (اتکینسون وهمکاران، ۱۳۸۵).

   ارتباط بین جو عاطفی خانواده و عزت نفس

  در خصوص ارتباط بین جو عاطفی خانواده و عزت نفس  نیز مطالعات متعددی صورت پذیرفته است. از جمله، راسبرگ و کیدر ( ۱۹۹۲ ) در مطالعه خود پی بردند بین پایین بودن عزت نفس نوجوانان دختر با نوع خانواده ها، یعنی ترس از صمیمیت و غلبه بر شرم رابطه وجود دارد. هالتر و هارپر ( ۱۹۸۷ ) گزارش نمودند که بین کیفیت روابط والدین و عزت نفس نوجوانان رابطه وجود دارد . بدین صورت که فنون حمایت گری و تشویقی والدین منجر به افزایش عزت نفس و دیکتاتورمآب بودن، منجر به کاهش عزت نفس نوجوانان می‌گردد. نتایج پژوهش متسون(۱۹۹۴) نشان داد که طرد شدن توسط والدین با افزایش اضطراب، پرخاشگری و افسردگی و کاهش عزت نفس رابطه دارد (نقل از حقیقی، شکر کن و موسوی شوشتری، ۱۳۸۱). معتمدی و پورنصیری ( ۱۳۸۳ ) در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که دانش آموزان دارای روابط گرم و صمیمانه با والدین خود، از عزت نفس بالاتری برخوردارند. آشوری( ۱۳۷۶ ) نیز به این یافته دست پیدا کرد که رفتار والدین بر روی عزت نفس نوجوانان مؤثر است، بدین صورت که فرزندان والدین دموکرات، عزت نفس بالاتری داشته اند (نجارپور استادی، خدیوی، ۱۳۸۷).

مردگی عاطفی

ستیر معتقد است میان اعضای خانواده احساساتی وجود دارد که اگر این احساسات شناخته نشود و به درون ریخته شود، ریشه‌های رفاه خانوادگی را می‌خورد و عزت‌نفس افراد خانواده پایین می‌آید (ستیر،  ترجمه بیرشک، ۱۳۸۸ ). مفروضه زیربنایی رویکردهای تجربه‌نگر این است که در خانواده‌هایی که افراد از هیجانهایشان آگاه نیستند یا اگر هم هستند این هیجان‌ها را سرکوب می‌کنند، جو«مردگی عاطفی» حاکم است و ارتباط از نوع مبهم تا غیرمستقیم و ناکارآمد است (گلایندینگ،  ترجمه بهاری، همکاران، ۱۳۸۶).

     به نظر ستیر بزرگسالانی که دچار ناکامی، یأس و مرگ عاطفی باشند، نمی‌توانند رهبران خوبی برای خانواده باشند. پدر و مادر خوب و با تعادل بودن امری محال نیست. فقط پدر و مادر باید بامهارت عمل کنند و از روابط خانوادگی آگاهی داشته باشند. چنین پدران و مادرانی عهده‌دار خانواده‌های بالنده خواهند بود و نمونه زنده از نوع رسالت خانوادگی هستند. رسالتی که فشارهای موجود در شبکه خانوادگی را در مجراهای خلاقیت و رشد و تولید هدایت می‌کند (ستیر، ترجمه بیرشک، ۱۳۸۸).

     پژوهش‌های بسیاری که درزمینه چگونگی برخورد والدین با کودکان و روش‌های تربیتی انجام‌شده، نشان می‌دهند که روش‌های تربیتی والدین اثرات طولانی بر رفتار، انتظارات و درنهایت بر شخصیت افراد در آینده دارند. والدینی که اجازه نمی‌دهند کودک ابراز وجود یا اظهارنظر کند، مانع بروز هیجانات و احساسات درونی کودک می‌شوند و درنتیجه این کودکان در آینده افرادی روان آزرده، مضطرب و پریشان و افسرده خواهند شد (احمدیان، ۱۳۸۴).

     نقش خانواده و جو عاطفی آن به عنوان مهم‌ترین نهادهای اجتماعی و عوامل مؤثر بر رشد شناختی غیرقابل انکار است. هنگامی‌که ساخت خانواده بر مبنای استواری برپا نشده باشد و روابط بین اعضا خانواده به طور مطلوب برقرار نشود، با عوارض مهمی در شخصیت کودک روبرو می‌شویم. ازاینرو خانواده می‌تواند سهم غیرقابل انکاری را در زمینه‌های روانشناختی کودکان به جای گذارد (بنانی و همکاران، ۱۳۹۷).

جو عاطفی خانواده از دو طریق می‌تواند رفتار فرد را تحت تأثیر قرار دهد:
  • مستقیم: به این‌صورت که والدین خصوصیات رفتاری و نحوه برخورد با مسائل روزمره زندگی را به طور مستقیم می‌آموزد. برای مثال وجود پدر پذیرنده به کودک یاد می‌دهد که در هنگام مقابله با مشکل صبر و خویشتنداری از خود نشان دهد.
  • غیرمستقیم: که از طریق همانندسازی و تقلید از رفتار والدین صورت می‌گیرد، از این طریق کودک سعی می‌کند، رفتار خود را بر اساس الگوی انتخاب‌شده که موردعلاقه اوست همانند کند.

     مهم‌ترین نیازها و عواطف انسانی عبارت‌اند از: محبت، نوازش، تأیید، تجربه‌های مشترک، تشویق کردن، هدیه دادن، اعتماد و امنیت. عدم وجود این عواطف در فضای خانواده و فقدان روابط مناسب از سوی والدین منجر به جو عاطفی ناسالم در خانواده  می‌گردد (رشیدی نژاد،  ۱۳۹۱ به نقل از بنانی و همکاران، ۱۳۹۷).


منابع

Laurenceau, J. P., Barrett, L. F., & Rovine, M. J. (2005). The interpersonal process model of intimacy in marriage: A daily-diary and multilevel modeling approach. Journal of family psychology۱۹(۲), ۳۱۴-۳۲۳

Finkel, E. J., Slotter, E. B., Luchies, L. B., Walton, G. M., & Gross, J. J. (2013). A brief intervention to promote conflict reappraisal preserves marital quality over time. Psychological Science, ۲۴, ۱۵۹۵-۱۶۰۱.

اتکینسون، رتیا .ال؛ اتکینسون، ریچارد . سی؛ اسمیت، ادوارد .ای؛ بم، داریل . ج و هوکسما، سوزان نولن.(۲۰۰۰). زمینه روانشناسی هیلگارد. ترجمه محمد نقی براهنی و همکاران. ( ۱۳۸۵ ). تهران: رشد.

احمدیان، ف.( ۱۳۸۴ ). رابطه شیوه‌های فرزندپروری با خودکارآمدی و سرآمد دانش‌آموزان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز، ۷۶ – ۵.

بنانی، محبوبه؛ برجعلی، محمود، امینی، ناصر؛ خدابنده، فاطمه(۱۳۹۷) مقایسه جو عاطفی خانواده کودکان دارای اختلال اضطرابی با کودکان عادی. فصلنامه مطالعات پیش دبستان و دبستان دانشگاه علامه طباطبایی. سال سوم، شماره نهم. ۱۲۴-۹۹.

تابع جماعت. محمدرضا. (۱۳۸۷). رابطه شیوه های دلبستگی با رضایت مندی زناشویی، روزنامه مستقل سراسری صبح ایران.

ستیر، ویرجینیا. (۱۳۸۸). آدمسازی: در روانشناسی خانواده؛ مترجم: بهروز بیرشک، ناشر: رشد

حافظی، فریبا و جامعی نژاد، فرحناز(۱۳۸۹) رابطه بین عشق ، عاطفه مثبت ، عاطفه منفی و سبک های دلبستگی با رضایت زناشویی در کارکنان شرکت ملی حفاری خوزستان، یافته های نو در روان شناسی، دانشگاه اهواز.

حقیقی، ج.، و شکرکن، ح.، و موسوی شوشتری، م. (۱۳۸۱). بررسی رابطه جو عاطفی خانواده با سازگاری دانش‌آموزان دختر پایه سوم مدارس راهنمایی اهواز. مجله علوم تربیتی و روانشناسی, ۹(۴-۳), ۷۹-۱۰۸.

رضایی، مریم (۱۳۸۸) . وظایف متقابل والدین و فرزندان از منظر فرهنگ دینی ، اسلام و تربیت، سایت انجمن علمی فرهنگی میزان ، ۰۶/۰۲/۱۳۸۸.

گلایندینگ. س .( ۲۰۰۳ ). خانواده درمانی:.تاریخچه، نظریه، کاربرد. ترجمه: بهاری، فرشاد و همکاران (۱۳۸۲). تهران انتشارات تزکیه، چاپ اول.

نجارپور استادی، س؛ خدیوی، ا. (۱۳۸۷). بررسی رابطه جو عاطفی خانواده با هویت‌یابی، خودپنداره و عزت نفس نوجوانان و جوانان ۱۷-۲۸سال شهر اسلامشهر. علوم تربیتی؛ سال اول، شماره سوم. ۱۰۲-۸۱.